+سلام دوستان وقتتون بخیر. با یه قسمت دیگه از پادکست راه پله در خدمتتون هستیم. مهمان امروزمون خیلی متخصص و حرفهای هست، دوستهای صمیمی هستیم و با هم زیاد پروژه انجام دادیم، و ایشون به صورت حرفهای از کارشون درآمد دارن. کسب درآمدشون از عکاسیه و این کسب درآمد هم خوب هست. امشب قراره از تجربیاتش برامون بگه. همچنین مهاجرتشون به دبی نزدیک هست و قراره اونجا کسب درآمد داشته باشن. سلام خدمت علیرضا جاودانی عزیز.
-سلام میلاد جان و سلام به همه بینندگان پادکست راه پله، امیدوارم گفتگوی خوبی رو داشته باشیم.
+چطوری علیرضا و کی از دبی برگشتی؟
-جمعه پیش برگشتم و این هفته دوباره باید برگردم.
+بری دوباره هم برمیگردی؟
-معلوم نیست. فعلاً ویزای توریستی دو ماهه گرفتیم و باید ببینیم اوضاع چطوره. که اقامت دائم بگیریم.
+خیلی هم عالی. علیرضا خودت رو معرفی کن، بگو چند سالته، چی خوندی و چیکار میکنی تا بحث رو با هم شروع کنیم.
-من علیرضام، ۲۵ سالمه. حدود ۵ ساله که کار عکاسی انجام میدم.
+علیرضا تو اول سمت عکاسی رفتی یا گرافیک؟
-من اول گرافیک انجام دادم، یعنی فتوشاپ.
+از کدوم بیشتر کسب درآمد داری؟
-ازعکاسی. البته تا دو سال پیش از فتوشاپ چون فریلنس نبودم، ولی الان عکاسی و فیلمبرداری.
+علیرضا تازه گیمبالش رو خریده، انشالله وارد فیلمبرداری شو و مثل عکاسی بترکون. علیرضا تو فتوشاپ رو که یاد گرفتی کارمند شدی و ازش کسب درآمد داشتی. چطور فتوشاپ رو یاد گرفتی.
-من اول کارمند بودم و کارم فتوشاپ ساده بود. به این صورت که عکس رو پیدا میکردم، متنش رو دوربری میکردم و روی عکس دیگه قرار میدادم بدون تایپوگرافی و… و همینطوری کم کم فتوشاپ رو یاد گرفتم.
+یعنی اول کار رو قبول کردی و بعد فتوشاپ رو یاد گرفتی؟
-بله، قدرت ریسکم بالا بود چون درآمدش رو دوست داشتم.
+گفتی فتوشاپ رو چطوری تخصصیتر یاد گرفتی؟
-من فتوشاپ رو حین کار یاد گرفتم اما قبلش هم یه سری مسائل رو داشتم. مثلاً قبل از اینکه این کار را انجام بدم توی نشریه کار میکردم. اما دبیر تولید بودم پوشههای اطراف رو مرتب میکردم، و پوشه هارو میدادم دست مدیر تولید. مدیر تولید اون رو میداد دست گرافیست و کار تمام میشد. اما عاشق کار فتوشاپ بودم و چند دفعه هم از اطرافیان خواستم که ازشون یاد بگیرم اما نشد. حتی چند دفعه فتوشاپ رو هم روی سیستمم نصب کردم. در نهایت سال ۹۵ و ۹۶ توی سه روز فتوشاپ رو با ویدیوهای آموزشی و سرچ کردن سوالام در گوگل یاد گرفتم.
+یعنی کل فتوشاپ رو یا نرمافزارهاش رو؟
-نرمافزهاشو یاد گرفتم، اما یاد گرفتن فتوشاپ چیزی هست که تو در نتیجه یاد گرفتن ابزارها و خلاقیتت به دست میاری. اما مهم ابزار هست. اگر ابزار رو یاد بگیری خلاقیتت با تجربه به دست میاد.
+اتفاقا بچههایی که تخصصی این حوزه رو کار میکردن هم همین رو گفتن. گفتن اول باید ابزار رو یاد بگیری، و بعد با کار کردن و به خصوص کار دیدن فتوشاپ رو یاد بگیری.
-به نظر من علاقه خیلی مهمه و بعد از اون هم تلاش مهمه. من پادکستها تو گوش میکردم و از استعداد صحبت میکردین، به نظر من استعداد مهمه اما تلاش مهمتره. من خودم آدمی هستم که مدل زیاد دیدم و تلاش کردم.
+امیرحسین تو یکی از قسمتهای پادکست بهمون میگفت که تمرین چوب خشک رو به راه میاره. تو پادکستهای قبلیمون هم از خانم غفوری پرسیدم که من صدام خوب نیست، اما میتونم تو کار صدا باشم؟ ایشون گفتن بله با تمرین میشه. اما یکی نیاز به تمرین بیشتری داره و یکی نیاز به تمرین کمتر. علیرضا جان هیچ وقت کار کارآموزی انجام دادی؟
-نه، من همیشه اگر کاری رو قبول کردم اش کردم اون کار رو یاد گرفتم و نتیجهای که میخواستم رو گرفتم. اما میدونم که کارآموزی خیلی مهمه.
+درسته من خودم چنین روحیهای داشتم و خیلی کارآموزی نکردم، اما اگر پروژهای میومد، نه پروژه هنری بلکه پروژههایی که قرار بود هندل بشه، سرچ میکردم و یاد میگرفتم. یعنی اگر به اینترنت دسترسی داشته باشم خیلی از کارا رو میتونم انجام بدم.
-هر یادگیری یک بهایی داره، یه نفر هست وقتشو روی کارآموزی میذاره، اما یه نفر هست کارش رو به جای ۸ ساعت ۱۴ ساعت طول میده، اما اون تایم اضافه رو به یاد گرفتن میپردازه، من راه دوم رو انتخاب کردم.
+من به نظرم ۷۰درصد کارم رو با سرچ کردن جلو بردم.
-من شاید ۱۰۰ درصد. اما اگر بخوام روراست باشم یک دوره افتر افکت و ارستیتور رفتم. اینکه تایم لاین را درک کنی ازش یاد گرفتم اما الان خیلی افتر افکت کار نمیکنم. در پریمیر کار زودتر به نتیجه میرسه و من هم آدمی نیستم که بخوام برای یک پروژه چند روز وقت بزارم. دوست دارم کار زودتر به نتیجه برسه و کارهای بیشتری بگیرم که تنوع کارم بیشتر باشه. حتی مثلاً ادیت رو دوست دارم چون تنوع کارش بیشتره.
+عکاسی رو کی شروع کردی؟
-دو سال بعد از اون داستان و درباره اینکه چطوری شروع کردم، چند سال پیش که تازه مونتاژ اومده بود یه عکس با گوشیم گرفتم، اما دیدم پس زمینه عکسم قشنگ نبود، گفتم برم راجع بهش سرچ کنم و در یوتیوب این کار رو انجام دادم. یه آقای هندی در یوتیوب هست که خیلی خوب راجع به این زمینهها آموزش میده، لینکش رو بهتون میدم تا بقیه هم استفاده کنن. اتفاقی به مبحث فتومونتاژ ایشون برخوردم و بعد از تماشای اون عکسم رو تغییرات دادم. پس زمینه عکس رو در نمایی از برج ایفل انداختم و زیبا شد. بعد از اون انگیزه گرفتم که روی عکس کار کنم.
+یعنی عکس رو با گوشی گرفتی و با فتوشاپ روش کار کردی؟
-دقیقاً، فتوشاپ هم مقداری از قبل بلد بودم. همون موقع هنوز اصلاح رنگ و موارد این چنینی رو خیلی بلد نبودم. کم کم چون علاقه داشتم ین کار رو ادامه دادم و عکسها رو فتوشاپ کردم. داستان دوربین خریدن من هم از اونجایی شکل گرفت که رفته بودم برای دانشگاه کتاب بخرم…
+علیرضا دانشگاه چی خوندی؟
-حقوق خوندم و به لطف کرونا لیسانسش رو گرفتم. خلاصه اینکه رفته بودم برای دانشگاه تو خیابون سعدی کتاب بخرم، چند تا مغازه دوربین فروشی هم دیدم و رفتم بپرسم ببینم قیمتها چطوره. اولین دوربینی که داشتم نیکون ۵۶۰۰ بود، که نو این دوربین حدوداً ۵ الی ۵ و نیم میلیون تومن هزینه داشت و من حدوداً ۲ میلیون ذخیره داشتم. رفتم خونه و پلی استیشن ۴ ای که داشتم رو فروختم ۴ و ۵۰۰ و باهاش یه دونه دوربین نو خریدم.
+اصلا چی شد که یهو دوربین خریدی؟
-خیلی تو فکرم نبود که عکاسی کنم، یا کسب درآمد داشته باشم. به یکی از دوستانم زنگ زدم و با هم از یه جای دیگه این دوربین رو تهیه کردیم. البته تا حالا دوربین دستم نگرفته بودم. رفتم پیش یکی از دوستام که دوست امیرحسین هم هست و البته خود ایشون هم خیلی چیزی به من یاد دادن، به نظرم خوب نبود که بخوام با اتو عکس بگیرم و بنابراین بهشون گفتم که قسمتهای مختلف دوربین رو به من یاد بدن.
+توی کلاس آموزشی به یکی از دوستان همین رو عرض کردم که یکی از بدترین کارهایی که یک عکاس میتونه انجام بده اینه که دوربین تخصصی پنجاه یا شصت بگیره و با اتو عکاسی کنه.
-دقیقاً ازشون خواستم که دوربین رو به من یاد بدن و ایشون سرعت شاتر، ایزو و دیافراگم رو به من آموزش دادن. رفتم سرچ کردم و خیلی چیزای دیگه مثل فوکوس و امثال اون رو یاد گرفتم. اما هنوز به مرحله درآمد نرسیده بود. فقط چون علاقه داشتم از قسمتهای مختلف مناظر مختلف عکس میگرفتم.
+اینو یادم رفت ازت بپرسم وقتی فتوشاپ کار میکردی فقط درآمدت از کارمندی بود یا فریلنسر هم بودی؟
-نه من فریلنسری رو از عکاسی شروع کردم.
+آها ممنونم. خب بعد از اون چه اتفاقی افتاد؟
-یکی از دوستانم کارم رو دید، بهم گفت کارت واقعاً خوبه و مشتری بگیر. اون موقع توی پیجم حدود ۱۰۰۰ یا ۱۵۰۰ فالوور داشتم.
+به خاطر همین عکاسی بود؟
-نه من فالوورهام رو از زمان فیسبوک داشتم. شروع کردم به عکاسی کردن و گذاشتن عکسها در پیجم و هنوزم عکسها رو با اینکه دوستشون ندارم در پیجم نگه داشتم. پیج رو به عنوان عکاس تاسیس کردم. اولین مشتریم یه دختر و پسری بودن که برای عکاسی پیام داده بودن. گفتم بسم الله و بریم کار رو انجام بدیم.
+نترسیدی از اینکه کارو بلد نباشی؟
-نه چون تا اون موقع خیلی چیزا رو یاد گرفته بودم. من انقدر روی یادگیری پافشاری می کنم که حتی اگر چیزی رو بخوام یاد بگیرم و هنوز یادگیریم تموم نشده باشه شب نمیخوابم، اون مسئله رو یاد میگیرم. رفتم سر پروژه و ۱۶ تا عکس پرتره میخواستن. ۱۶ تا عکس رو گرفتم و هزینه رو برام واریز کردن. حس خوبی داشتم چون یک هشتم حقوق ثابت ماهانم رو در یک پروژه به دست آوردم. دوربین نیکون ۵۶۰۰ و لنز ۱۸۵۵
+حقوق نشریه رو منظورته؟
-نه من نشریه رو بعد از فتوشاپ گذاشتم کنار. درآمدی که داشتم خیلی برام شیرین بود و کار رو ادامه دادم. از ماهی ۳ یا ۴ مشتری شروع کردم عکسها را در پیج گذاشتم و درآمد کسب میکردم.
+از فضای مجازی درآمد داشتی یا دوستان هم بودن؟
-بله، از پیج. البته فضای مجازی به این شکله که غیر از فالوورهایی که داری یه شبکه دوستات هم تشکیل میشه که تو رو به بقیه معرفی میکنن و درآمد من هم از این دو بخش بود.
+علیرضا جان من اینو خیلی از بچهها شنیدم، جواد خانی هم که در پادکست ما همان بود این نکته رو گفت که حتی اگر مشتری ندارید چند نمونه کار در پیجتون بذارید تا بقیه متوجه بشن که شما این کار رو انجام میدید.
-یکی از دوستان من بهم پیشنهاد داد که بیا توی کافه من بشین و قهوه و… رو به صورت رایگان داشته باش و برای پیج من هم تولید محتوا کن. غیر از مسئله سر به سر شدن این دو کار من به جذب مشتری هم فکر میکردم و همین اتفاق هم افتاد.
+یعنی چطوری؟
-منظورم اینه که اگر ۱۰ ساعت به طور مثال با دوربین و لپتاپت توی کافه بشینی، حداقل برای یه نفر سوال میشه که تو داری چیکار میکنی؟ پیش میومد که کسی با من سر صحبت رو باز میکرد و با هم گفتگو میکردیم و من غیر از جریان کاری که برای دوستم انجام میدادم ماهی ۷ یا ۸ تا مشتری این شکلی هم داشتم.
+تمرکز تو عکاسی پرتره هست؟
-تمرکزم دیگه نیست اما علاقم هست.
+اما اون موقع همه تمرکزت همین بود درسته یعنی عکاسی از اشخاص؟
-تا قبل از اینکه آلفا سون رو بخرم بله اما بعدش گفتم یه پیشرفتی هم داشته باشم. کار همینطور پیش میره و کم کم شروع به پیشرفت میکنی، اول گرافیک، بعد عکاسی، ویدیو گرافی و بعد شرکت.
+پس گفتی از اون کافهای که میرفتی یه شبکه ارتباطی به وجود آوردی و ماهانه مشتری داشتی. من خودت رو که اولین بار دیدم سر صحبت رو من باز کردی و خیلی زود با هم گرم گرفتیم. خودم هم همینطور هستم. گفتی چند تا مشتری داشتی؟
-ماهانه ۷ یا ۸ مشتری؟
+بعد همین روژهها و روند کارشون رو فیلم میگرفتی و استوری میکردی و کار ر رو ادامه میدادی؟
-بله اونجا چون فضای هنری داشت به من برای تولید محتوای پیجشون یا اجراهاشون درخواست کار میدادن. یا مثلاً کاور موسیقی اونجا زیاد زدم، یه نکتهای هم اونجا داشت این بود که خود مجموعه کافی شاپ تیم تولید محتوا داشت اما مشتری ها با من کار میکردن و منو دوست داشتن.
+این به خاطر روابط عمومی بوده، یعنی خود افراد با کار شما و شخصیت شما جوش میخورن. این کار همزمان با کار ثابت انجام میدادی درسته و اون کار ثابت رو کی رها کردی؟
-وقتی اخراجم کردن! به خاطر یه سری مسائل شخصی و اعتقادات گفتن نمیتونیم با شما همکاری کنیم و این اخراج من همزمان شده بود با جریان قطع اینترنتها. اولش با خودم گفتم درآمد ماهانه ۷ ۸ میلیونم از دست رفت و کار فضای مجازی هم با مسئله اینترنتها نمیتونم انجام بدم. اما بعدش یه سیل مشتری در فضای مجازی داشتم و شاید به این علت بود که بیشتر روی فضای مجازی وقت میذاشتم.
+این مسئله رو هم خیلی تا حالا مطرح کردیم مثلاً خود من برای تاسیس دفتر به این فکر میکردم که ماهی ۱۰ میلیون تومان باید هزینه داشته باشم اما به خاطر این هزینه مجبور شدم کار بیشتری انجام بدم و همینطور پیشرفت کاریم هم بیشتر شد. نمیگم بیگدار به آب بزنیم اما نباید هم بترسیم.
-به نظر من هم همینه و آدم باید به کاری که میخواد انجام بده فکر کنه، من از زمان دبیرستان تا الان کارهام به این شکل نبوده که براش برنامه داشته باشم و یهو توی ماجرا افتادم. اما خیلی زیاد بهشون فکر میکردم. یادمه تابلو آرزوها داشتم و همین ساعتی که الان دستمه رو روش گذاشتم و بعد از ۶ ماه به دستش آوردم، ساعت رو هدیه گرفتم اما گوشی رو خودم تهیه کردم. اون موقع ماهی ۱ و ۵۰۰ درآمد داشتم، ماهانه یک میلیون و صد هزار تومان قسط ماشین رو میدادم و عملاً ۴۰۰ تومان برام میموند. این گوشی رو هم ۲۸۰۰ هزار تومان خریدم، نمیدونم چطوری اما این اتفاق افتاد. اینو من اعتقاد دارم که تو به چیزی که میخوای فکر کن و خودتو در مسیرش بنداز.
+علیرضا جان این سوال خیلی از من میپرسن که گوشیهای پرچمدار انصافاً دوربین خوبی دارن، و یه سری گوشیها هم هستن که خودشون همه موارد عکاسی رو مثل فوکوس و… رو به صورت اتومات تنظیم میکنن. به نظرت با وجود چنین ابزاری میشه از رسته عکاسی پرتره پول درآورد؟
-دو تا بحث هست، اولین بحث کار کردن و دومی نظر مردم. از نظر من فکر مردم الان به این شکل هست که اگر بگی من با این گوشی ازت عکس تخصصی میگیرم میگن نه و اعتقادشون به دوربین بیشتره. اما اگر بخواهیم روراست صحبت کنیم برای تولید محتوای سوشال مدیا همین گوشی خوبه. خود من ممکنه برای بعضی از محتواهای سوشال مدیا از گوشی استفاده کنم. اما اگر بخوای کارهای تخصصیتر مثل تلویزیون یا موزیک ویدیو انجام بدی باید با دوربین تخصصی انجام بدی.
حتی در بعضی از زمینهها اگر بعضی کارها رو با آلفا فور که تازه اومدهام انجام بدی به اندازه گوشی تمیز در نیاد چون استابلایزرش انقدر قوی نیست. باید ببینی کیفیتی که مشتری ازت میخواد برای چی میخواد. خود من خیلی از کارام رو با گوشی انجام دادم. من ویدیوهایی با گوشی گرفتم که کسی شاید باورش نمیشد که این ویدیوها با گوشی گرفته شده. اما در فیلمبرداری و عکاسی گوشی هم نکته مهمی وجود داره. نکته مهمم این است که کار کردن با گوشی و تنظیماتش رو یاد داشته باشی. اما از نظر من اون خروجی کار هست که مهمه.
+پس اگر بچهها خواستند وارد کار پرتره بشن میتونن ازش درآمد داشته باشن؟
-بله اگر گوشی ۱۲ ۱۳ پرو باشه میشه ازش پرتره خوب هم درآورد، اما اشاره کردم که مشتری دوست داره با دوربین ازش عکاسی بشه. حتی اگه شما نیکون ۳۳۰۰ براش استفاده کنی.
+بعضی موقعها بچهها به شوخی میگن که ما یه دوربین عکاسی سونی بگیریم روی سه پایه قرار بدیم و ازش استفاده نکنیم فقط به خاطر اینکه دوربین بزرگی هست، و مشتری اعتمادش جلب بشه.
-با دوربین کار سریعتر و راحتتر جمع میشه، همه چی دستته، و ترجیحم اینه که با گوشی کار کنم.
+اما برای یه شرایط استاندارد با نور خوب، چون غروب آفتاب به بعد و زمان شب دیگه گوشیها حذف میشه، در این موقع اگه شما یه اس تری داشته باشی با یه نور خوب میتونی عکاسی کنی، اما به قول علیرضا برای محتوای سوشال مدیا گوشی مناسبه. چی شد که وارد ویدیوگرافی شدی؟
-فضای عکاسی برام اشباع شده بود، یه چیزی نمونده بود که یاد بگیرم برای همین رفتم سمت ویدیوگرافی.
+اونم اول پروژه گرفتی و بعد یاد گرفتی؟
-نه برای این اول دوربین رو خریدم. چون با نیکو نمیشه فیلم بگیری. خریدن دوربین رفتم سراغ ویدیوگرافی. دارم الان یاد میگیرم.
+برای ویدیوگرافی تو قسمت دوم از صالح پرسیدم که چرا رفتی سراغ بیوگرافی. صالح گفت چون من از خلق کردن خوشم میاد و توی شیمی هم همین اتفاق میافته. این حس رو با ویدیوم تجربه کردم چون آدم تدوین میکنه و یک محصول جدید تولید میکنه. این خلق کردن رو منم دوست دارم. پس بازار کارش فرقی برات نمیکرد.
-چرا فرق داشت، من علاقم اینه که یه چیزی که به مشتری نشون میدم کیف کنه و ازش لذت ببره. و در عکاسی یه طوری شده بود که همه کارها خوب و عالی بود و برای همین به سمت ویدیوگرافی رفتم اما درآمدشم قطعاً بیتأثیر نیست. درآمدش نسبت به عکس خیلی بیشتره اما عکاسی رو بیشتر دوست دارم. چون زودتر به خروجی میرسی و تنوعش هم بیشتره.
+یه مسئله دیگه هم در ویدیوگرافی هست اونم اینه که در عکاسی تو میتونی اگر عکس بد افتاد با فتوشاپ درستش کنی اما در ویدیوگرافی این اتفاق نمیافته و ممکنه کار خراب بشه.
-یه نکته دیگه هم هست اونم اینه که در عکاسی تو میتونی یک عکسو خودت به تنهایی خوب بگیری اما در ویدیوگرافی هرچی تیم پشت سرت قویتر باشه بهتره. عکس سناریو نمیخواد البته چینش و این موضوعات رو داره اما خیلی سریعتر از ویدیوگرافی جمع میشه. سناریو رو شاید اگر چند ساعت چند نفر هم بشینن نتونن به سرعت عکس جمعش کنن.
+علیرضا از عکاسی تنها چقدر میشه پول درآورد؟
-بستگی داره، من کسی رو در مشهد میشناسم که از عکاسی ماهی ۲۰۰ میلیون تومان درآمد داره، آخرین درآمد خود من از عکاسی ماهی ۳۵ میلیون تومان بود.
+.از عکاسی پرتره یا عکاسی رویداد و تبلیغات هم انجام دادین
-عکاسی رویداد هم انجام دادم، اما اکثر درآمد از عکاسی پرتره بود. در عکاسی دستم باز بود که کدوم زمینه رو انتخاب کنم اما در ویدیوگرافی نه.
+درآمدت بالا بود و قیمت رو بالا میگفتی؟
-قیمت رو بالا یا پایین نمیگفتم، متوسط میگفتم. خیلی افراد هستن که کارشون از من ضعیفتره اما بیشتر درآمد دارن.
+به نظر چرا اینطوریه؟
-من هیچ وقت ارزون کار نکردم، اما به دو دلیل شاید قیمت کارم کمتر از بقیه بود، یکی از اون دلایل این بود که دستم تندتر بود سریعتر کار رو تحویل میدادم. و دومین دلیل هم این بود که دوست داشتم مشتریهای متفاوتی داشته باشم، و حتی اگر کسی دوست داره از خودش عکس داشته باشه اما هزینهاش رو نداره بتونه این اتفاق براش رقم بخوره. من خودم دوست بامرام و مهربون که در این قضیه باهاشون آشنا شدم زیاد داشتم که کارم رو راه انداختن. ولی اگر قیمت اون عکاسی رو ۱۰ یا ۲۰ هزار تومان براشون بیشتر میگفتم شاید این دوستی رقم نمیخورد.
+من خودم هم از این قضیه سود داشتم و به نظرم آدم در کارش نباید فقط به این فکر کنه که قراره از این کار پول در بیاره. من حتی مشتری داشتم که بعد از کار بهش زنگ زدم و ازش پرسیدم اگر مشکلی داره با من مطرح کنه. و بعد همون مشتری برای من مشتری جدید میفرسته. اتفاقا د.یشب داشتم با یکی از این موارد صحبت میکردم.
-به شخصه خیلی بازخوردهای عجیبی از این کار گرفتم. دوستانی بودن که به خاطر اخلاق خوب دوست داشتن با من کار کنن، و دوستانی هم بودند که با عکاس دیگه کار کرده بودن و بعد برای من تعریف کردن که مثلاً عکاس دیر سر پروژهشون رفته یا اخلاق خوبی نداشته. از اونجا من این تجربه رو کسب کردم که اخلاق و این سری موارد هم برای مشتری مهمه.
+علیرضا جان من سر پروژهها دیدم که خوش برخورد هستی و فرزاد هم همین رو میگفت. این نکته رو گوشزد کرد، قبل از اینکه پروژه کاری رو شروع کنیم با هم سلام و احوالپرسی داشته باشیم. مشتری خیلی بیشتر به احساسش پول میده. رسیدیم به قسمت جذاب پادکست، چی شد که از دبی سر درآوردی؟
-من توی کافی شاپ یکی دیگه از دوستانم نشسته بودم، هشت صبح هم بود. دوست قبلیم کافی شاپ ش رو جمع کرده بود و من با یکی دیگه از دوستان کار میکردم. از لحاظ سود ایشون هم مشتریهای من به اون کافه رفت و آمد داشتن و اونجا شلوغتر شده بود. میز بغلی من داشتن راجع به کار در دبی و رفتن به اونجا صحبت میکردن. وقتی صحبتشون تموم شد رفتم و ازشون درباره شرایط دبی پرسیدم. ازم پرسیدن کارم چیه و بهشون توضیح دادم که عکاسی ویدیوگرافی و گرافیک کار میکنم.
-پرسیدن سربازی رفتی گفتم بله و بهم پیشنهاد دادن که در کنار خودشون به عنوان عکاس و ویدیوگراف کار کنم. پیشنهاد دادن که هزینه زندگی در دبی رو هم بدن اما من ازشون قیمت خواستم. از چند نفر از دوستانم راجع به اون قیمت پرسیدم و نظرشون این بود که برای من در حالی که تازه وارد کار در دبی شدم قیمت خوبی هست.
+یعنی با همین روابط عمومی به دبی رسیدی؟
-دقیقاً. من به مهاجرت فکر میکردم. البته به هلند فکر کرده بودم اما به دبی رسیدم. نکته دیگه این بود که من زبانم خیلی خوب نبود و این مورد منفی حساب میشد، زبان اونجا خیلی مهمه، و از بعد از ۱۲ سالگی هم تجربه سفر خارجی نداشتم.
+نمونه کارها رو همونجا بهشون نشون دادی یا قبل از پیشنهادشون؟
-بعد از پیشنهاد شون نمونه کار دیدن و بهم گفتن بعد از اینکه رفتی، از بچههای کافه سوال کردم، و همشون نظرشون این بوده که کار با شما لذت بخش هست. بعد از اون هم ویزام رو گرفتم و ماه بعد رفتم.
+کارشون دقیقاً اونجا چیه؟
-کارشون کار املاک هست. برای ایرانیان در دبی. ویدیو میگیریم مثلا از کسانی که خونه هارو تهیه میکنن، معرفی میکنیم و پادکست براشون درست میکنیم. خودشون راضی هستن.
+هیچ نیروی دیگه ندارم و برای تولید محتوا فقط خودت هستی؟
-ببینید کار در دبی مثل ایران نیست که شما برای املاک دست دو نفرو بگیری و قرارداد رو ببندی و تمام. اونجا برای کار کردن باید زیر مجموعه شرکتی باشی که اون شرکت مجوز و علم و کارهای این چنینی رو انجام داده باشه. اون شرکت اصلی تیم تولید محتوا داره، اما سه نفر از دوستان اونجا با من کار میکنن.
+اونجا فقط ویدیو کار میکنی؟
-بله، البته در آینده عکاسی هم قطعاً کار خواهم کرد.
+درآمد اونجا بهتره و راضی هستی؟
-راضی ام. درآمد بهتر نیست بلکه شرایط زندگی بهتره. مثلاً اگر در ایران بتونم ۲۰ میلیون تومان ماهی ذخیره کنم اونجا گر خیلی عالی کار کنم ۱۴ میلیون میتونم ذخیره کنم. که با قیمتهای اونجا چیزی نیست.
+هزینهها اونجا خیلی زیاده؟
-هزینهها زیاده اما درآمدها هم بالاست.
+اگر بتونی شبکه روابط عمومی که اینجا داری اونجا هم راه بندازی خیلی جذاب و عالی میشه. چون مثلاً خیلی از شرکتهای بزرگ دنیا مثل گوگل و آمازون اونجا شرکت دارن. و شاید بتونی از طریق این روابط عمومی با اونها هم کار کنی.
-بله دقیقاً اونجا ابزار خیلی قویه اما خروجی خیلی ضعیفه. به تعبیر سوشال مدیاشون ضعیف هست. مثلاً حتی فروشگاههای خیلی بزرگ و معروفشون که ماهی ۱۴ میلیون درهم اجاره میدن اگر پیج فروشگاهشون رو ببینی محتواهاشون ضعیف هست. آدم قوی دارن اما سوشال شون ضعیف هست.
+فکر میکردم دبی از این لحاظ عالی باشه.
-کار زیاده اما آدم که کارش خوب باشه کمه و از این باگها زیاد پیدا میشه. اونجا اگر بری و کارت خوب باشه راه میوفتی. اونجا مثل ایران نیست که دوربینشو دستت بگیری و شروع به عکاسی کنی. اگر در خیابون عکاسی کنی ازت مجوز میخوان و باید مجوزت رو به اون منطقه ایمیل کنی و بعد کارت رو انجام بدی. از این مدل سختگیریها دارن. ولی محتواها اونجا ضعیف هست.
+اگر کسی مثل شما کار ویدیوگرافی انجام بده و بخواد اونجا کار کنه به صورت فریلنس میتونه بره؟
-به دوستانم که این سوال را از من پرسیدن گفتم ماهی ۱۰۰ میلیون تو جیبت داشته باش و برو دبی و شروع به کار کن.
+میشه حدوداً ۶۰۰۰ درهم.
-بله برای تهیه یه خونه خیلی معمولی، رفت و آمد خودت در دبی، رفت و آمدت به ایران و ویزا، چون هر دو ماه باید خروج بزنی. برای همه اینا باید ماهی ۶۰۰۰ درهم رو داشته باشیم.
+برنامه برای دبی چطوره و قراره اونجا بمونی؟
-فعلاً دو ماه ویزای توریستی گرفتم تا ببینم شرایط چطوری میشه و میتونم از اینجا وام بگیرم.
+شرایط کاری اونجا چطوره؟
-خوبه اگر زبانت خوب باشه حداقل پروژه گرفتنش از ایران راحتتره میتونی اگر بخوای درآمد داشته باشی.
+میخوای چه نوع اقامتش رو بگیری و خونه خریدی؟
-ما پولمون نرسید خونه بخریم.
+اقامت در دبی فقط به این شکله که خونه بخری و شرکت ثبت کنی؟! هیچ نوع اقامت دیگهای نداره.
-میتونی با یه امارتی ازدواج کنی!
+چقدر اونجا اهالی خود امارات رو میبینید؟
-خیلی کم بیشتر مهاجران رو میبینیم و خود اماراتیها کم هستن، حتی بعضی از مناطقشون رو فقط به خود اماراتیها می فروشن. مناطق ویلانشین شون اکثراً به این شکل هست. برای کار هم همینطور که توضیح دادم ۱۰۰ میلیون رو ماهانه باید داشته باشی و فرض کنی که نداریش و شروع به کار کنی. اگر آشناهات کم باشن و شرایط این چنینی داشته باشی شاید کار پیدا کردن سختتر بشه، اما ۹۰ درصد میتونن کار کنن.
+بازار کار امارات از عمان و ترکیه و قطر خیلی بهتره درسته؟ یه تورایی برای ما مخصوصاً که کارمون تولید محتوا هست شاه راه محسوب میشه. من برای عمان نگاه میکردم، ۴ میلیون مهاجر داره و ۴ میلیون اهالی خود عمان و بازار کار به اون صورت مثل امارات نیست. بیشتر کارگری هست برای اهالی کشورهای شرقی.
-امارات واقعا بازار کار خوبی داره و کار زیاده، درسته توی عمان اگر کارت بگیره ممکنه درآمدت بیشتر باشه اما به اندازه دبی لذت بخش نیست. حتی ابوظبی هم به اندازه خود دبی جذاب نیست.
+من میدونم که دو تا نمایشگاه بزرگ راه انداخته بودن یکی شون جیتکس بود.
-یه نمایشگاه آرایشی بهداشتی هم داشتند که از ایران خیلی استقبال کرده بودن و دوستان من همه دبی بودن.
+برای ثبت شرکت در دبی باید چیکار کنیم؟
-من مقداری اطلاعات دارم اما باید با متخصصش صحبت کرد. شرکتها در دبی از یک نفر تا سه نفر موسس داره که کسی سه نفری رو انجام نمیده.
+چرا؟
-چون اگر سه نفر باشین ارتباط گرفتن با هم سختتره.
+حتماً باید یه نفرشون اماراتی باشه یا میشه هر سه ایرانی باشن؟
-نه میتونن هر سه ایرانی باشن، اون قانون برای یه سری شرکتها و کارهای دیگه هست. ثبت شرکت به عنوان مثال، تولید محتوا در دبی خیلی راحتتر از اینهاست. همینطور که گفتم سه نفری ثبت نمیکنن چون مثلا اگر یه نفر کار غیرقانونی انجام بده دو نفر دیگه هم دخیل هستن. از لحاظ قیمت هم ثبت شرکت دو نفره هر نفر ۱۷۰ میلیون، تک نفره هم نزدیک ۲۳۰ یا ۲۴۰ میلیون تومان. بعد از اون هم میتونی اقامت بگیری و شرکت هم یه سری شرایط داره، مثلاً میتونی برای ۱۱ ماه شرکت رو فریز کنی یا بعد ۱۲ ماه حق شرکت داری رو بدی. اما اقامت دو ساله هست.
+آها پس میتونی با ثبت شرکت پروژههای رسمی و قانونی بگیری، از نظر مالیات چطوره؟
-مالیات برای کسی که درآمدش زیر ۳۵۰ هزار درهم در ماه هست صفره. برای همین از خیلی از کشورهای دنیا مهاجر داره. مثلاً من خودم خونهای که گرفته بودم خونه اشتراکی ۸ نفره بود که مثلاً از برزیل هم کسی تو اون خونه زندگی میکرد. توی اتاق خودم ۶ تا تخت بود و خیلی هم بهتر شد که من خودم اون خونه رو گرفتم و یه سری چیزا رو یاد گرفتم.
+کارت شهروندی نداری چطور کارات رو انجام میدی؟
-نقد حساب میکنم و اینکه ویزای توریستی هم دارم. توی اتاق من ۶ تا تخت بود اتاق بغلی مثلاً ۱۰ تا تخت و همه توی یک خونه بودیم. اونجا ملیتهای مختلفی مثل آفریقایی، هندی و برزیلی دیدم. هندی و پاکستانی البته در دبی خیلی زیادن.
+پس شرایط استانداردت وقتیه که خونه جدا بگیری.
-هزینهها فعلاً خیلی زیاده، اما منطقهای که خونه من در اون هست مکان تفریحی دبی هست و منطقه خوبی محسوب میشه.
+حالت خوابگاهی اذیتت نمیکرد؟
-نه، من حتی با همون زبان دست و پا شکسته باهاشون شوخی هم میکنم. در دبی کارگران رستورانها اندونزیایی هستن، اما کارگرانشون هندی و پاکستانی هستن، یا مثلا محافظ هاشون آفریقایی هستن و زبان اکثرشون خیلی خوب نیست و میتونی ارتباط بگیری. اما برای کار پیدا کردن باید زبانت خوب باشه. اونا خیلی آدمای خوبی هستن و تو رو از این لحاظ که زبان بلد نیستی معذبت نمیکنن، اما خودت مقداری خجالت میکشی که در جلسهای با اون افراد نمیتونی درست انگلیسی صحبت کنی. انگلیسی صحبت نکردن برای اونا مثل اینجا رایج نیست. چون اونا پایه آموزشی شون روی زبان انگلیسی خیلی تاکید داره.
+علیرضا جان اگر کسی بخواد در دبی و در یک منطقه معمولی خونه مستقل بگیره، و در اونجا کار هم بکنه هزینههای جاریش به نظرت چقدره؟
-خونه خریدن که خیلی هزینه بالایی میخواد. منظورتون اجاره هست.
+بله گفتی باید بالای ۲۰ میلیارد خونه بگیری که بهت اقامت بدن؟
-نه ما دو نوع اقامت داریم اقامت ۲ ساله و اقامت ۱۰ ساله که ویآیپی هست. اقامت ۱۰ ساله ۲۸ میلیارد تومان هست اقامت دو ساله قابل تمدید هست و خونهای که شما میگیری باید بالای ۷۰۰ هزار تا باشه. چیزی که من از صحبت دوستان شنیدم زیر ۷۰۰ هزار تا بهت اقامت نمیدن.
+پس اگر اجاره و هزینههای دیگه مثل رفت و آمد رو در نظر بگیری به نظرت هزینههای جاری چقدر میشه؟ میخوام اگر کسی واقعاً قصد مهاجرت به دبی رو داره علاوه بر اینکه میتونه با کار کردن و سطح زبان خوبش لول آپ داشته باشه، این سری هزینهها رو بدونه.
-بله حتماً تو دبی خونه گرفتن خیلی سخته و همه چی بستگی به خودت داره. برای دختر و پسر این آپشنها وجود داره. میتونی خونه پرایوت روم بگیری که حموم و دستشویی مشترکه و اتاق برای خودته میتونی خونهای بگیری که با پارتیشن یعنی چوب جدا میشه. میتونی خونههای مشترک هم بگیری. با این شرایطی که گفتم اجاره از ۲۰۰۰ تا شروع میشه تا ماهی ۱۰ هزار تا.
+یعنی برای یه خونه مستقل یک خوابه حداقل ۷ هزار تا باید بدی؟
-سالیانه شو میتونی با ۴۰ یا ۵۰ هزار تا بگیری. ولی من خودم میگم تا اقامت دائمم رو نگرفتم خونه سالیانه نمیگیرم. وقتی اقامت دائم گرفتن ماشینمو میفروشم و خونه سالیانه میگیرم. از ۲۰۰۰ تا میتونین اونجا زندگی کنین. یا میتونین یه خونه سالیانه بدون خواب و استودیو بگیرین و با یه نفر زندگی کنین و چه بهتر که آشناتون هم باشه. نکته جالبش اینه که برای خانمها خونه مخصوص بانوان وجود داره اما برای آقایون این آپشن نیست. خونهها یا مخصوص خانمهاست و یا میکس هست، خانمهایی که حساسن میتونن خونه مخصوص خانمها داشته باشن.
+هزینههای جاری چطوره؟
-برای رفت و آمد که، تاکسی اصلا به صرفه نیست. مثلاً یه مسیر کوتاه را ۵۰ درهم ازت میگیرن که معادل ۷۰۰ یا ۸۰۰ هزار تومان ماست. دبی مترو داره و ترن و اتوبوس. دو خط مترو داره که یکیش به قسمتهای پایین شهر میره و سیر کمتری رو در بر میگیره که کارت خیلی به اون سمت نمیافته. اتوبوس سوار نشدم ولی ترن ۳ درهم هست و مترو هم از سه درهم تا هفت درهم داره، و بستگی به مسیرتون داره.
+بیشتر با چی رفت و آمد داری و از دوچرخه هم استفاده میکنی.
-مترو، بله از دوچرخه هم استفاده میکنم اما توی تابستون دیگه نمیشه. اما خود دبی یه سری اسکوتر داره که میتونی تهیه کنی و حتی قابلیت جمع شدن و حمل کردن در مترو رو هم داره و برقی هست. از هزار درهم تا ۴۰۰۰ درهم هست. اسکوترها هم مال خود شرکته مثل دوچرخههای مشهد. اما اگر امارات آیدی نداشته باشی نمیتونی ازشون استفاده کنی.
+پس برای همه این مواردی که گفتیم حدوداً باید ۴۰۰۰ درهم داشته باشیم.
-چهار هزار درهم کمه. باهاش میتونی یه خونه توی مناطق پایین دبی بگیری اما شاید به تیپ شخصیتی تو نخوره و آدمهای خوبی نباشن.
+درسته. یه کارمند پست در دبی چقدر حقوق میگیره؟
-پنج هزارتا و این ۵۰۰۰ تا بعلاوه بیمه و تخفیفها و حقوقی هست که بهت میدن، و با اون ۵۰۰۰ تا میتونی هزینه زندگیت رو بدی.
+رشد هم داره؟
-نه! کارمند هستن. توی ایران هم مگه کارمندها رشد میکنن؟ ولی اگر توی دبی یه باریستا توی کافی شاپ باشی سرعت رشدت از باریستا بودن در ایران خیلی بیشتره. دوست خودم رفته بود ۴ هزار تا ۵ هزار تا درآمد داشت اما الان هشت هزار تا فکر کنم بگیره. یه روز در هفته آفه و بقیه روزا ۸ ساعت کار میکنه اما متوسط حقوق ۵۰۰۰ تا برای زندگی در اونجا کافیه.
+پس یا باید با یه جیب پرپول بری، یا اینکه انقدر کار قوی و روابط عمومی خوبی داشته باشی. فرصت نشد قبل پادکست ازت بپرسم پس یعنی زیر ۱۰ هزار تا خوبه اما خیلی خوش نمیگذره؟
-نه انقدر. ۱۰ هزار تا برای خانواده دو نفره کافیه که تفریحشون رو داشته باشن، با حدود ۷۰۰۰ یا ۶۰۰۰ تا میتونی تفریحت رو یکی دو دفعه در هفته داشته باشی. یه نکتهای که من دیدم اینه که در دبی اگر راه بری هم بهت خوش میگذره چون همه چی منظم و زیباست.
+خیلی ممنون که اومدی و خیلی تجربیات خوبی در اختیارمون گذاشتی. من فکر میکردم دوره آموزشی بیشتر شرکت کردی اما مثل اینکه خودت یاد گرفتی و من خیلی چیزا باید ازت یاد بگیرم. علیرضا در ۱۰ سال آینده خودت رو در کجا میبینی؟ میخوای همیشه ویدیوگرافر باشی؟
-من ویدیوگرافی رو کنار عکاسی دارم. فعلاً خیلی ریسک نمیکنم.
+میتونم بپرسم درآمدت در ماه چقدره؟
-هفت هزار و پونصد تا.
+یعنی درآمدت از یک کارمند پست اونجا بیشتره؟
-بله. یه پستی در اینستاگرام چند روز پیش دیدم که استخدام میکردن تا ۷۵۰۰ تا.
+یعنی درآمدت خوبه؟
-خداروشکر. اگه نخوام هر ماه بیام ایران شاید بتونم ماهی ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ تا سیو کنم اما اگر بیام شاید بشه ۵۰۰ تا ۱۰۰۰ تا. کلاً دبی جایی نیست که بخوای دائم بمونی و همیشه توریستی، اما هدفم دبی موندن نیست. اگر زورم برسه برنمیگردم و قراره جای دیگه برم.
+کلاً فانتزی کارت در ۱۰ سال آینده چیه؟
-عکاسی.
+شخصی؟
-نه تیم قراره داشته باشم. در دبی هم قراره تیم راه بندازم و یه نفر رو بیارم که بهم کمک کنه. کار رو جمع کنیم و کارهای تدوین و پختگی ش رو هم به ایران بسپاریم. یعنی اون مدیریت رو انجام بدیم.
+انشالله که همیشه موفق باشی، خیلی ممنون که دعوت ما رو پذیرفتی و نکات خوبی رو ازت یاد گرفتیم، ممنونم.