+بسم الله الرحمن الرحیم. سلام عرض می کنم خدمت دوستان. انصافاً هر کامنتی که رای پادکست می ذارید برای ما خیلی جذابه. سرتون رو درد نمیارم و بریم سراغ مهمان جذاب امشب مون. امروز مهمان مون یه خانمی هستن که خیلی ماهرانه با موبایل تولید محتوا میکنن و اگر ازشون بپرسیم که محتوا مهمتر هست یا فرم بهمون میگن که محتوا مهمتر به نظر میاد. اون هم در جامعه امروز که خیلی ها درگیر هزینه های سنگین برای فرم تولید محتوا هستن در حالی که در تولید محتوا، محتوا هست که مهمتر هست.
امشب در خدمت خانوم مریم تکافی، ژورنالیست مستند ساز و خبرنگار، و قراره از محضر شون استفاده کنیم. خیلی خوش اومدید.
-متشکرم. سلام عرض می کنم، خوشحالم که اینجام و در خدمتتون هستم. مصاحبه گرفتن خودش تکنیک داره اما رفتن مصاحبه نه و بعداً که دوباره ویدیو ها رو نگاه می کنی با خودت میگی چرا این حرفو زدم و این چیزا رو گفتم.
+قضیه مثال گهی پشت به زین و گهی زین به پشت هست.
-دقیقا. اما چون احساس کردم یه عده جوون فعال در حوزه تولید محتوا توی یوتیوب و توی اینستاگرام دارن این کارو انجام میدن، باعث افتخار بود برام که بیام و با همدیگه گپ بزنیم و ببینیم سوالات چیه.
+ما در ویدیو پادکست مون با کسایی که از اینترنت کسب درآمد میکنن صحبت میکنیم دعوت شون می کنیم و خیلی رک و صریح از تجربه هاشون می پرسیم. شما هم به طور مستقیم هم غیر مستقیم از حوزه سوشال مدیا کسب درآمد دارید و قسمت قشنگی رو انتخاب کردید، یعنی همون بخش ژورنالیستی و خبرنگاری. سوال اول را بپرسم درباره اینکه چشد خیلی یهویی رفتید قطر؟
-واقعا سریع بود و از روزی که با من تماس گرفتن و گفتن باید برم قطر تا زمانی که من قطر بودم سه روز بیشتر طول نکشید و قطعاً اگه کشوری بود که ویزا میخواست خیلی مشکل دار میشد چون ما ویزای گروهی گرفته بودیم. من خیلی اتفاقی با دبیرکل اتاق بازرگانی قطر که یکی از دوستان هنرمند خوب من بودن صحبت کردم به این نحو که استوری گذاشته بودن که اگر کسی تدوینگر خوب می شناسه معرفی کنه و من ریپلای کردم و گفتم چه تدوینگری نیاز دارید.
یه دیالوگ بین ما اتفاق افتاد که الان دارم چیکار میکنم و تولید محتوای موبایلی انجام میدم و پرسیدن به چه نحوی و من توضیح دادم که کار ژورنالیستی انجام میدم. ایشون گفتن دو سه تا نمونه کار برام بفرستین و بعد از فرستادن، بلافاصله گفتن میشه عکس پاسپورت ت رو بفرستی، فرستادم و بلافاصله بعدش دبی بودم.
+یعنی این اتفاق از ظرفیت اینستاگرام براتون رقم خورد.
-یه بخش ش به خاطر سابقه قبلیمون و کاری که با هم انجام داده بودیم بود، اما یه بخشی ش هم به خاطر فضای کاری بود که من در اینستاگرام ایجاد کرده بودم. چون من یادمه ایشون اعتقاد نداشت که بشه با موبایل به کیفیت دوربین های فیلم سازی و کیفیتی که خودشون میخواستن برای کار ژورنالیستی تولید محتوا کرد. بماند که در انتهای سفر همه چیز تغییر کرد.
+نپرسیدن موبایل تون چه قیمت هست و چطوری هست؟
-اتفاقاً تنها کسی که این سوال از من نپرسیدن ایشون بودن چون اصلاً اعتقادی به اینکه موبایل در رده ابزارها برای تولید محتوا هست نداشتن. اما بعداً که تولیدات موبایل رو دیدن نظرشون به کل تغییر کرد.
+از بازی ها کدوم رو رفتید؟
-ایران و سوریه، همچنین ایران و ژاپن رو شرکت کردم.
+ایران و ژاپن خیلی هیجان انگیز بود درسته؟
-بله واقعاً.
+ما اینجا از پشت تلویزیون داشت قلب مون می ریخت!
-ورزشگاه بازی ایران و سوریه یکم کوچیک بود و شاید با همه اتفاق هایی که توی بازی افتاد به اندازه ورزشگاه ژاپن ما رو به هیجان ننداخت. اما ورزشگاه ژاپن اینطور نبود. ورزشگاه بزرگتری بود و اینکه توی بازی ایران ژاپن ایرانی های بیشتری حضور داشتن. تو بازی ایران و سوریه تقریباً ایرانی ها کمتر بودن، اما تو بازی ژاپن بیشتر.
+به نظرتون این مشکل ورود خانمها به استادیوم در ایران حل میشه؟
-بهتره که ما همون مباحث ژورنالیستی و خبرنگاری خودمون رو دنبال کنیم.
+اگه دوست دارین خودتون رو معرفی کنین که حوزه تخصصی تون چیه، متولد چه سالی هستین، یه بیوگرافی از خودتون بدید تا باز تخصصی تر با هم صحبت کنیم؟
-بله حتماً از زمانی که دانشجو بودم با باشگاه خبرنگاری جوان آشنا شدم و اونجا رفتم یه سری دورههای تخصصیتر گذروندم.
+چه رشتهای خوندید؟
-من جامعه شناسی خوندم و زمانی که همه همکلاسی هام درگیر درس بودن، درگیر دانشگاه بودم و تو فضای دوستی ها و تفریح ها بودن، من یادمه از دانشگاه که میومدم بیرون با شوق سر کلاس های باشگاه خبرنگاری میرفتم. سه ماه بعد به من یه ماموریتی داده شد که یک گزارشی رو تهیه کنم، گزارشی درباره پلاک دار شدن درخت های مشهد بود. درختهای مشهد برای اولین بار هویت دار و پلاک دار شده بودن و قرار بود یک گزارشی راجع بهش تهیه بشه.
+پس اولین تجربه تون بود.
-بله.
-من بعضی چیزا رو به حساب شانس می ذارم و بعضی ها رو به حساب علاقه. اونجا واقعاً شانس با من یار بود و من اولین گزارشی که تهیه کردم شبکه خبر پخش کرد.
+شبکه خبر مشهد؟
-نه، شبکه خبر تهران پخش کرد. و همین باعث شد که توی باشگاه مشهد کار می کردم بگن یه گزارشی از یکی از بچه های باشگاه خبرنگاران تهیه شده که نوع دوربین و….. متفاوت و توی شبکه خبر پخش شده. همین باعث شد که من از طرف سازمان دعوت به کار بشم.
+با یک خبر؟
-بله. گفتن بیا که ببینیم با هم چطور میتونیم همکاری کنیم و هفته ای یه دونه خبر بهم دادن. حوزه من فناوری اطلاعات بود و من خبر های روز رو تهیه میکردم، اونجا یه تدوین گر خیلی خوش سلیقه به اسم آقای مصطفی مسگری داشتیم که الان جز نامبر وان های تولید محتوا در مشهد هستن، و تدوین ایشون با خبر من یه بسته خبری جذاب رو تهیه میکرد.
+تولید محتوای ایشون شبیه تولید محتوای الان خودشون هست؟ مدل جدیدی هست؟
-بله تقریباً. این ماجرا برای سال ۸۶ هست.
+پس اینفلوئنسرها هنوز به اون معنا وجود نداشتن؟
-نه. و واقعا یه کار نوآورانه و خلاقانه بود. ما هرچی در دنیای علم روز اتفاق می افتاد خبر ش رو تهیه می کردیم و می گفتیم.
+همزمان درس هم می خوندید؟
-بله. و همه اینا با هم باعث شد که من کم کم خبرنگاری کردن و خبر گرفتن رو شروع کنم.
+بله. چطور مثلاً نگاه تون رو باز میکرد؟
-هم بحث نگاه باز کردن هست. هم نوع نگاه و زاویهای که نسبت به سوژه های اجتماعی داری خیلی متفاوت هست نسبت به رشته های دیگه. چون اکثر دوستانی که اونجا بودن زیست شناسی یا مثلاً شیمی خونده بودن، و من یادمه بچه های خبرنگاری خیلی به اون شکل ارتباطات نخونده بودن.
من یادمه یکی از گزارش هایی که تهیه کردیم که در شبکه یک هم پخش شد و بسیار بازخوردهای خوبی داشت و مدیر اون وقت یه پاداشی داد که الان دیگه از اون پاداش ها به کسی داده نمی شه یه گزارشی راجع به اعتیاد بود. گزارش راجع به اعتیاد یک خانواده بود، که چطور زندگی شون دگرگون شد. من اون موقع پاداش خوبی بابت این مسئله گرفتم و خیلی زود در این مسیر و رفتم جلو و راه افتادم. و همین باعث شد که توی این سال ها یه سری جوایزی به دست بیارم و یه سری رکورد ها در بحث رسانه اتفاق بیوفته. و این به خاطر همون بحث شوق و علاقه بود.
+چون خانم بودید این اتفاق افتاد و چون اولین نفر بودید؟
-نه.
+مثلاً در تولید محتوا هشتاد به بیست آقایون بودن، و اگر خانم بودی خیلی مسیرت راحتتر بود و هموارتر برای تولید محتوا؟
-نه ما خانم هامون هم زیاد بودن.
+یعنی نوع کار شما جذاب بود؟
-بله نوع کار ما، و فکر می کنم مدل ارتباطی که من با دوربین برقرار می کردم شاید به ماجرا کمک می کرد. الان شما دانشگاهی به اسم یوتیوب دارید و هرچی بخواید می تونید توش سرچ بکنید و اطلاعات به دست بیارید.
+کلاس های دانشگاه هم هست.
-دقیقاً اما زمانی که من شروع کردم یادمه همه چیز رو یا با تجربه به دست می آوردی، یا با مشقت زیاد. مثلاً فلان استاد مصاحبه رو ببین و ازش چیزی یاد بگیر. یا مثلاً فلان دوره آموزشی رو برو شرکت کن. یادمه مثلاً به تدوینگر می گفتم می خوام کار چطور بشه و متوجه نمیشد، و من برای اینکه بتونم کار رو در بیارم رفتم خودم تدوین یاد گرفتم. اون زمان با ادیوس بود. تو ذهنم بود رو می خواستم پیاده کنم و تدوینگر گفت من متوجه نمی شم که شما دقیقاً چی میخوای. دوست داشتم یه سیم از مغز من به مغز مون وصل بشه که متوجه بشه من دقیقاً دارم چی میگم.
+یکی از اینفلوئنسر های حوزه تکنولوژی که الان پیج ش میلیونی شده، می گفت من ویدیوهای یوتیوب رو که میذاشتم زبان بدن داشتم و اون زمان همه به اخبار که مجری هاش ساکن می شستن عادت داشتن. برای همین بهم می گفتن که از زبان بدن کمتر استفاده کنم. این شد که من کارت ویزیت دستم می گرفتم که خیلی از زبان بدنم استفاده نکنم اما باید متوجه شدم که خیلی از مخاطبین من برای همین زبان بدن مخاطب من هستن و من رو دنبال میکنن.
الان از این افراد هستن، یعنی تو می تونی بگی مثلاً اگر میخوای بلاگر باشی مثل آقا یا خانم فلانی فعالیت داشته باش اما اون زمان واقعاً همچین کسی وجود نداشت.
-سخت بود و واقعاً کمتر کسی میتونست بپذیره. مثلاً من یادمه برای یکی از گزارشها که راجع به ۱۰۰ بود من رفتم و بالای سد فریمان نشستم. و می گفتند که فقط گربه میتونه از اون سد بره بالا و به ما بگید شما چطور اونجا نشستید.
+بحث دیگه این بود که ممکنه بگن بد و زشته و این خط شکنی ها نتایج خودش رو داره.
-خداروشکر میکنم که اون زمان ما مدیر هایی در مرکز خراسان داشتیم که این ساختارشکنی رو می پذیرفتن. اینکه گفتم واقعا یه سری چیزا بستگی به شانس داره اینه که مثلاً شما در چه زمانی بری و طرح شما رو بپذیرن.
خداروشکر اون زمانی که من رفتم اجازه این ساختار شکنیها داده می شد و همچنین سیستم ارزیابی که اونجا نشسته بودن هم این کارها و این مدل نوآوری ها را می پذیرفتند و این خیلی کمک می کرد.
+خانوم تکافی، خیلی از بچه ها هستند که با توجه به ذوق شما هم دارم می بینم، مثل شما به این کار علاقمند هستند. به من بگید از کجا شروع کردید به این منظور که شما از قبل علاقه داشتید و بعد رفتید تو این کلاس شرکت کردید یا اینکه بعد از شرکت کردن توی این کلاس ها متوجه شدید که علاقه دارید و اون کلاس ها شما رو علاقه مند کرد؟
-دایی من ژورنالیست بودن، و چون همین یه دونه دایی رو داشتم خیلی با هم صمیمی بودیم. من به حرفه ایشون واقعاً علاقه داشتم و وقتی باشگاه خبرنگاران جوان این دوره رو گذاشت ایشون به من معرفی کردن. به من گفتن تو این زمینه رو داری و کنار درس خوندن ت برو یه امتحانی بکن. من یه پلات رو اونجا اجرا کردم که آقای حامد پویانی از من اون تست رو گرفتن و هنوزم راجع بهش صحبت می کنن. من اون پلات رو بدون تپق البته با یه بار تپق اجرا کردم.
و یادم آقای حامد پویانی اونجا به من گفتن خیلی کم داشتیم کسی رو که دفعه اولش باشه استرس هم نداشته باشه و بتونه با یه بار خوندن این پلات رو بدون تپق اجرا کنه. همه این ها شاخک های اونایی که استعدادها را پیدا می کنن تیز کرد. این شد که به من پر و بال داده شد و من کار کردم و توی این حرفه ادامه دادم و پیشرفت کردم.
+پس یه بخشی ش به استعداد تون برمیگرده؟.
-بله قطعاً خبرنگاری یه بخشی ش به استعداد برمیگرده. بله این استعداد ذاتی باید پرورش پیدا کنه و شما باید توی مسیری قرار بگیری که بتونی این استعداد رو پرورش بدی. مثل زبان انگلیسی شما ممکنه استعداد خیلی خوبی در یادگیری یه زبان دیگه داشته باشی اما خب نری دنبال تمرین کردن و یاد گرفتن کلمات و اصطلاحات جدید و یاد نگیری. خبرنگاری هم دقیقاً همینطور هست. اگر استعداد شما کشف شد باید بری پرورش ش بدی. اون تلاش و پشت کار و تمرین هست. واقعا ما برای گرفتن یه سری اطلاعات بیچارگی می کشیدیم
من یادمه یه استاد از اندونزی آورده بودن که به ما یه سری فنون خبرنگاری رو یاد بده و من تمام مدت غرق در صحبت های ایشون بودم. شما الان در اینترنت با یه سرچ ساده می تونید خیلی از اطلاعات رو پیدا کنید اما اون زمان واقعاً اینطور نبود.
+کسی که استعدادش رو نداشته باشه می تونه خبرنگار باشه؟ یعنی مثلاً درونگرا و خجالتی باشه؟
-نه، البته قطعاً خیلی چالش خواهد داشت در مسیر خبرنگار شدن. اولین رمز موفقیت خبرنگار برقراری ارتباط اجتماعی ش هست. شما وسط یه مصاحبه یه طوری ارتباط می گیری، در لحظه جواب می گیری و اون جواب میشه پادشاه اون مصاحبه.
+پس هوش هیجانی خیلی مهمه؟
-قطعاً تاثیر داره.
+چرا به شما میگن موبایل ژورنالیست؟
-یعنی زمانی که اومدم بیرون رو توضیح بدم؟
+من داشتم لذت می بردم، اگر ادامه داره بگید.
-نه به نظرم اگر بریم به اون سمت بهتره چون مخاطب های شما بیشتر دنبال این هستند که چطور از اینترنت کسب درآمد داشته باشن، دیگه بیشتر میره تو حاشیه. در جواب سوالتون باید بگم یه جایی من احساس کردم دیگه اقناع شدم.
+یعنی چی؟
-یعنی اینکه ببینید مثلاً من ۲۲ جایزه ملی گرفته بودم. ۲۲ جایزه ملی یعنی حداقل در یک سال یک جایزه ملی داشتم، به جز جایزههای استانی. من دیدم که مثلاً در یک سال ۷ جایزه گرفته بودم. مثلاً جایزه جشنواره موسیقی فجر و رسانه رو گرفته بودم. برای استاد محمد پرست یه کاری رو زده بودم و این کار جایزه گرفته بود، و جایزه جشنواره های مختلفی که کسب کرده بودم. یه جا احساس کردم که این فضا دیگه برای من چیزی نداره.
+کارمندی؟
-هم کارمندی هم تلویزیون و هم آنتن، و احساس کردم که با این گسترش فضای مجازی و موبایل و این اتفاق من باید یه فضای جدیدی رو تجربه کنم. شاید هنوز خیلی از بلاگر ها دلشون بخواد برن تلویزیون یا مثلاً خیلی از بچههایی که من خبر هاشون رو کار میکردم از خبر فوری خیلی زیاد دیده می شدن. اما اگر بهشون میگفتی برو توی تلویزیون کار کن واقعاً اون قلقلک شون میومد که این کار رو انجام بدن. اما من یه مدلی بودم که تجربه گرایی رو خیلی دوست دارم و دلم می خواد چیزهای متفاوت رو تجربه کنم.
+کار تکراری هم زده بودین؟
-من سال های سال توی این کار بودم و قطعاً آدم رو خسته میکنه. اما ژورنالیستی خوبی ش اینه که شما یک روز تکراری نداری. مثلاً یه روز میری توی تونل زیرزمینی در میدان ده دی و میبینی که مربوط به جنگ جهانی دوم هست! و سر از تاریخ در میاری!
+مثال می زنید یا واقعاً رفتید؟
-بله من واقعاً این تجربه رو داشتم. بعد هم میراث فرهنگی اونجا رو بست و به جای اینکه تبدیلش کنه به یک استعداد گردشگری بست ش. و من شانس اینو داشتم و که به عنوان اولین گروه برم اونجا.
+ماجرا دقیقاً چی بود؟ میشه تعریف کنید؟
-به من زنگ زدن از اداره و گفتن که یه حفاری در حال انجام بوده و همچین چیزی کشف شده. البته به من هم گفتن که این تونل امکان ریزش هم داره. من به خودم گفتم هر کسی یه طوری می میره! چون شما به عنوان ژورنالیست واقعاً نمی تونی به این موقعیت نه بگی. و معمولاً این اتفاقات برای خبرنگاران جنگ می افته و خیلی موقعیت کمی هست.
+لوکیشن دقیقاً کجا بود؟
-دقیقاً زیر میدان ده دی. ما رفتیم و یه مقداری مسیر در ابتدا کوچیک بود اما از یه جایی به بعد رسیدیم به یک دهانه بزرگ تونل و یه سری چیزها مثل مزار و…. دیدیم و کارشناس اونجا توضیح داد که از آجرهای اینجا مشخص هست که این تونل برای جنگ جهانی دوم بوده. چی داشتم می گفتم رسیدم به اینجا.
+اینکه ژورنالیستی هر روزش جدیده و چالش داره و خسته نمیشی.
-آها بله داشتم می گفتم که من دیدم فضای مجازی واقعاً پیشرفته شده و باید برم به سمت فضای مجازی. چون توی کار ما تعارف وجود نداره و اگر تلویزیون تا چند سال آینده به سمت فضای مجازی نره قطعاً خاموش خواهد شد. این رو هر کسی که توی حوزه فضای مجازی کار کنه به شما خواهد گفت.
+درسته مثلاً شما الان برنامه صرفاً جهت اطلاع اخبار بیست و سی رو ببینید. این خط شکنی ها یا گریه کردن و اعتراض کردن مجری در برنامه. مثلاً من قبلاً شنیده بودم و نمی دونم چقدر صحت داره که اگر کسی تپق بزنه جریمه اش میکنن. اما فرم اخبار بیست و سی غیر رسمی مورد استقبال مردم قرار گرفت. خود صدا و سیما روی برنامه هایی که تعاملی بوده و خط شکن بوده و مردم هم استقبال بیشتری ازش دارن رو آورده.
-درسته.
+این پیش بینی شما درسته من یادمه که شما یک جایی ارائه داشتین، و با آقای دلاوری هم که صحبت کردیم گفتن که فرم رسانه های جمعی و خصوصاً حکومتی داره تموم میشه و مردم دارن به رسانههای محلی و همون اینفلونسر های ژورنالیستی رو میارن. یعنی افراد تاثیر گذار در این حوزه مخاطبان خودشون رو دارن و اعتبار با برند آدما هست. می پرسن که آیدی اینستات چیه.
-من زمانی که کارم رو تغییر دادم و کلاً با تلویزیون خداحافظی کردم یه مشکل بزرگ داشتم. کار من کلاً شد فریلنسری و من از اونجایی که یک مستند ساز بودم بیشتر و اکثر سوژه های من در حوزه تلویزیونی بود. مثلاً اگر بخوام براتون مثال بزنم یکی از دفعات من قرار گذاشته بودم با یک متخلف در خارج از مشهد و با دوربین موبایلم باهاش قرار گذاشتم و یه بسته و محمولهای رو برام آماده کرده بود.
+یعنی منظورتون اینه که این کارها رو تنها نمیشه انجام داد و باید با سازمان بود؟
-بله ولی می خوام چیز دیگهای بگم. چالش من این بود که اون شخصیتی که کارهای در این حد جدی انجام داده و مستند ساز جدی بوده می خواد بیاد سمت موبایل و این موبایل رسانه گرم هست.
+یعنی مجبور شدید بیاید سمت موبایل؟
-نه نه. من این چالش رو داشتم اما میخوام وارد این حوزه بشم چون از حوزه و حوصله مخاطب شما خارج هست. اما چالش اصلی من این بود که من باید اون پوسته رو میشکافتم و از اون حالت خشک و رسمی که برای مستند بود و البته قالب خوبی بود می اومدم بیرون و برای مخاطبی که با موبایل من رو دنبال میکنه یه فضای خودمونی تر و گرم تر تولید کنم. من به خاطر شخصیتم این مدل دوم برام راحت تر بود اما چون مدل کاری م مدل اول بود این شیفت کردن اوایل خیلی برام سخت بود..
حتی مخاطبین من گیج شده بودن چون مدل قبلی رو دیده بودن و الان مدل جدید رو. ناامیدیهای زیادی رو در این مسیر کشیدم و تقریباً هیچ مشوقی نداشتم و حتی سفر هم که میرفتیم اعتراض میکردن که چرا انقدر فیلم میگیری و میخوای فیلم ها رو چیکار کنی اما من اون جرقه رو در ذهنم داشتم. و این شد که من اولین گزارش موبایلی م رو از ورزش پاراگلایدری که خودم کار می کردم تهیه کردم و این برای مخاطب جذاب بود که یه خانم که خودش پاراگلایدر کار میکنه داره برای مخاطب توضیح میده که در آسمون و زمین داره چه اتفاقی میافته.
+تو پیج خودتون کار کردین؟
-بله. و کلاً همه چی اولش در پیج خودم بود و وقتی می خواستم منتشرش کنم می گفتم نه خوب نیست که بگیم در مشهد یه خانومی داره این کارو انجام میده. اما خداروشکر منتشرش کردم. در تهران منتشرش شد و خوب بود و این جرقه ای شد که من ببینم میتونم با موبایل هم کاری انجام بدم و دیگه کلاً کار آنتن رو انجام ندادم و حوزه کاری م و تمرکزم کار با موبایل شد.
+تهران منتشر کرد یعنی چی؟
-من این رو اولین بار برای خودم زده بودم اما فرستادم ش برای اخبار ورزشی و اونا هم پخشش کردن. اون موقع هنوز از تلویزیون خداحافظی نکرده بودم اما این یک جرقهای شد که ببینم میتونم این کارو انجام بدم. گزارش بعدی رو رفتم هرمز و دیدم هرمز چقدر پتانسیل قشنگی داره و میتونم ازش گزارش بسازم. گزارش رو ساختم و آوردمش توی صفحه خودم و اون زمان شروع همکاری با خبر فوری بود.
-وقتی توی خبر فوری پخش شد دیدیم مردم دوستش دارن و جذابه و این جرقهای شد که من شروع کنم به تولید کردن محتوا با موبایل و کار ژورنالیستی رو انجام بدم و البته در ادامه صحبت مون این رو اشاره خواهم کرد که این خیلی با کار بلاگری فرق داره. فرق داره با همه مدلهایی که الان دارن توی فضای مجازی کار می کنن.
+اگر به دوربین مسلط بودید کارتون رو با دوربین انجام میدادید یا نه همچنان روی موبایل تاکید داشتید؟
-من میخواستم که کارم رو با موبایل انجام بدم. راستش من برند ژورنالیست موبایلی رو از الجزیره وام گرفتم. دیدم وقتی الجزیره در قطر که رسانه بزرگی هست داره ژورنالیست هاش رو مجبور می کنه و جزوه منتشر کرده که شما باید کار ژورنالیست موبایلی رو یاد بگیرید، گفتم احتمالاً این چشم انداز رو دارن که در چند سال آینده همه قراره موبایل ژورنالیست بشن.
بنابراین جزوه رو گرفتم ترجمه اش کردم و شروع کردم به خوندنش و بعد رفتم سراغ سیانان و بی بی سی و اطلاعات م رو به روز کردم. دیدم توی دنیا چند ساله که داره اتفاق میافته اما در ایران بسیار بسیار نو و جدید هست، برای منو تشویق کرد که برم سمتش و سمت تولید محتوا کردن در این زمینه. و این برام خیلی عجیب بود که من در سازمان و در یک مسیر ۶ تا ۷ سال طول کشید تا شناخته شده بشم اما در فضای مجازی فقط یک سال طول کشید.
+سرعتش زیاد شد؟
-بله. یعنی تقریبا ۶ برابر.
+از خبر فوری اومدین بیرون؟
-بله بله.
+یعنی فقط برای خودتون کار می کنین؟ چند وقت هست؟
-بله ببینید خبر فوری یه پتانسیل خیلی خوبی داشت برای تولید محتوا اما خب چون خودم مدیر تولید محتوا بودم عملاً وقتی برام نمی موند که برای خودم تولید محتوا کنم. چون باید محتوای بچه ها رو میدیدم و خودم ادیت میکردم.
+دقیقاً درگیر همون سیکل شدین.
-دقیقاً.
+چند سال اونجا بودین؟
-تقریبا یک سال و نیم دو سال باهاشون همکاری کردم.
+الان چطوری پول در میارین؟
-خیلی سوال خوب و جالبی بود. من کار موبایل می کردم. همه فکر میکردن برای راضی کردن خودمه چون از تلویزیون اومدم بیرون و دلم نمی خواد بیکار باشم و گزارش تهیه می کنم. اما حقیقت اینه که رسانه ها واقعاً این مدل محتوا رو می خرن و من هر گزارشی که تهیه کردم فروختم.
+به خاطر اون اعتبارتون هست که از سازمان به دست آوردین؟
-یه بخش ش اون هست و یه بخشی ش هم به خاطر مدل تولید کار هست که موفقیت آمیز هست یعنی وقتی منتشرش کردن دیدن که بازخورد خوبی میگیره. بسیار زیاد فوروارد میشه دیده میشه ریپلای میگیره و همه اینا باعث شد که من این مدل کار رو بتونم حداقل جا بندازم. بعد از اون کم کم کلاسهای آموزشی م شروع شد و شاید اون کلاس هایی که برای….. برگزار کردن یک سوم کلاس هایی هست که الان دارم برگزار میکنم و همه جای کشور هم کلاسها برقرار هست.
+یعنی شما با موبایل تولید محتوا میکردید پخش میکردید و مخاطب میگفت من چطوری این محتوا رو بسازم؟
-دقیقاً.
+بعد شما که محتوا تون رو می فروشید اونها منتشر می کنن و بعد از انتشار اونها شما منتشر می کنید درسته؟ حق انتشار باهاشون نیست چون ما با یک شبکه میخواستیم کار کنیم و قصد داشت خبر رو برای خودش بگیره و نذاره ما منتشرش کنیم؟
-نه. اینطور نیست. ولی این قانون هست که من اگر مثلاً برای شهر آرا کار میزنم لوگوی شهر آرا رو حتماً میذارم چون بالاخره شهرآرا داره هزینه این کار رو میده. از نظر مالی. اما یه سری از کارها هست که مثلاً برای قطر زدم که یه دونش رو هم امشب میخوام منتشر کنم، اینها دیگه اینطور نیست و کارهای خودمه یا مثلاً کارایی که برای منطقه گردشگری میرم و انجام میدم، مثل چهارمحال و بختیاری فقط سازمان میراث فرهنگی میخواستن که من این محتوا رو تولید کنم. براشون مهم نبود که من لوگو رو بزارم یا نه. و من براشون کار کردم اما توی کلاسهای آموزشی هم من این رو اصرار دارم بگم که نیازی نیست حتماً شما بلاگر بشید. همین که شما ژورنالیستی هستی که در فضای مکتوب داری کار می کنی و یه شم خبرنگاری داری این موبایل بهت کمک میکنه با اون شم خبرنگاری از پشت اون میز بلند شی و بیای یه محتوا تولید کنی.
فرق من با اینفلوئنسرها و بلاگر های ایران این هست که من اینفورمیشن یا اطلاعات میدم. بلاگری در ایران بیشتر شو هست. یعنی شما میری از یه مکان تبلیغ میکنی. ولی دیگه اون نگاه ژورنالیستی که به موضوع طعم و مزه بدی و نگاه اینطوری داشته باشی رو نداره. اینارو در بلاگری و اینفلوئنسری نمیبینی یا کمتر میبینی. اما خبرنگار وظیفهاش این هست که با اطلاعات دادن طعم و مزه هم به کار بده.
+مثل عکاسی از یک کادر متفاوت منظر رو می بینه.
-من فکر میکنم خبرنگار ها از این لحاظ خیلی موفق تر خواهند بود. چون اینفلوئنسر این رو میبینه و ازش رد میشه یا نگاه خلاقانه ای نداره. اما خبرنگار میره ته موضوع رو در میاره و مطمئن میشه این چیزی هست که مخاطب دنبالش هست و این سابقه کار کردن ژورنالیستی ش بهش کمک میکنه.
+درسته. پس اگه کسی تولید محتوای خوب داشته باشه، من از ابتدای حرف های شما این رو استنباط کردم که دو تا اتفاق خوب افتاد از اول کار شما در پیج تون با تولید نمونه کار. اگر بچه ها نمونه کار داشته باشن، حتی اگر در سازمانی نباشن رسانه می تونه کارهاشون رو ببینه و ازش کسب در آمد داشته باشن؟
-بله حرف های شما درسته و من می خوام یه چیزی بهش اضافه کنم. یکی شروع میکنه و با تولید محتوای زرد یا هرچی ممبر هارو می بره بالا و بعد به درآمد می رسه. یکی هم مثل من شاید ممبر های پیجش سه هزار نفر بیشتر نباشه. این سه هزار نفر در دنیای بلاگری شوخیه. اما اون چیزی که باعث شده که پیج من شلوغ باشه و من همیشه کار داشته باشم در صف اینه که اون کسی که میاد دنبال کار من، وقتی محتوای داخل پیج رو می بینه به این نتیجه می رسه که محتوایی که می خواد داخل پیج من هست. مهم نیست که مثلا من سه هزار نفر دنبال کننده دارم. بنابراین من فکر میکنم انقدر در دنیای امروز یوتیوب و اینستاگرام و فضای مجازی مهم شده، اون محتوا خیلی مهمه. در کنار چیزی که تو عرضه کردی می تونه مهم باشه.
مثل همین سفر قطر من که من خیلی محتوا و نمونه کار رو از سفرم فرستادم به این نتیجه رسیدن و می پرسیدن همش با موبایل هست؟ ادیت و تصویرش هم با موبایل هست؟ گفتم همه چی با موبایل هست.
+سرعت چاشنی کار بود؟
-دقیقا و کیفیت هم سعی کردم ببرم بالا. در کنار سرعت و این خیلی براشون نکته مثبت و جذابی بود.
+یه ذره تکنیکال تر اگر بخوایم صحبت کنیم، این وسیله ای که گوشیتون رو روش میزارید چیه؟ گیره س، دستگیره س، مونوپاد هست؟ چیه؟ تو خیلی از ویدیو هاتون هست و شاید بچه ها براشون سوال بشه؟
-اون نگه دارنده موبایل هست.
+چه کمکی می کنه؟
-لرزش تصویر رو میگیره و باعث میشه در حرکت که ویدیو میگیرم بهتر باشه انواع مختلف داره اول با گیمبال کار می کردم احساس کردم ولی چون توی کار خبرنگاری سرعت خیلی مهمه، مثلا ایشون یه نکته جذاب میگه و داره گفت و گو می کنه من تا گیمبال رو راه بندازم و دوربین رو روشن کنم سوژه از بین میره. برای همین بهترین مدل برای من همین گیره های نگهدارنده ساده هست که در لحظه لرزش رو بگیره و سبک باشه و بتونم ببرم با خودم.
+گوشی تون چی هست؟
-اس بیست و دو الترا هست.
+از چه نرم افزار هایی برای کارتون بهره میبرید. فرمودید با موبایل تدوین می کنید؟
-بله درسته. من هم از کپ کات استفاده میکنم هم فیلمورا. یه سری مزیت کپ کات داره که فیلمورا نداره یه سری هم فیلمورا داره که کپ کات نداره.
+مثلا چی؟
-مثلا در کپ کات وقتی داری ادیت میکنی یه سری فیلتر داره که برای کسانی که براشون مهمه چهره شون چطور باشه کمک میکنه. مثلا بعضی خانوم ها.
+کپ کات خیلی هم پیشرفته شده الان. تو پریمیر که ما کار می کنیم چند ساعت طول میکشه که نویز صورت رو بگیری و از این طور کار ها، تو پریمیر خیلی سریع تر میتونی کار رو انجام بدی، یعنی جایی که سرعت مهمه سریع تر کار انجام میشه.
-دقیقا همین طوره، فیلمورا ، برای کار موسیقی و خبرنگاری و موسیقی و صدا خوبیش اینه که میتونی مثل پریمیر باهاش ادیت بزنی و کار رو خیلی شیک و تمیز میکنه وقتی میخوای از چند تا صدا استفاده کنی در پروژه خودت. بسته به سوژه و مدل کاری که مد نظرم هست بعضی اوقات از کپ کات و بعضی اوقات از فیلمورا استفاده میکنم.
+یه برداشتی دارم به عنوان کسی که تولید محتوا داره و ببینید درسته یا نه. یه وقتایی ما هر دو مدل محتوا تخصصی و با گوشی رو انجام میدیم و میبینیم وقتی مقایسه کردیم مخاطب با محتوای گوشی ارتباط بهتری میگیره، انگار مخاطب از اون رنگ های حرفه ای و….. در کار تخصصی اشباع شده. مثلا بلاگری بود از روستا که چهارصد پونصد هزار نفر دنبال کننده داشت و صبح از خواب پا میشد و راجع به روستا شون و کارهاشون توضیح میداد و چند برابر ما درآمد داشت. احساس من این هست که مخاطب اشباع شده از تکنولوژی و اون هم متوجه میشه وقتی کلیپ رو باز میکنه میفهمه تو میخوای کار تبلیغاتی کنی یا صرفا ویدیو هست. درسته به نظرتون؟
-کاملا درسته، ببینید تجهیزات مهمه نمیتونم بگم نیست. مثلا اگر من کارم رو الان با یه گوشی بی کیفیت می گرفتم بهتر بود چون نمیتونی مثلا زیبایی بازار و …. رو اینطوری که باید نشون بدی، مهمه اما این که میگید مخاطب اشباع شده واقعا درسته. این که میگن محتوا پادشاه هست، اصطلاحی که همه ازش استفاده میکنن کاملا درسته. شما ببینید مثلا ما میریم توی اینستاگرام و دریایی از اطلاعات هست. چی میشه که شما روی یک محتوا قفل میشی؟ اینه که شما قلاب رو انداختی و مخاطب دیده و مونده.
مثلا ویدیو آخر من در مورد ورزشگاه. من سه هزار نفر دنبال کننده دارم اما تا حالا هفت هزار نفر دیدن و آمار زیاد بالا نیست چون من منبع درآمدم از صفحه خودم نیست. من محتوای خودم رو می فروشم به رسانه ها و می ره بالای شصت هفتاد تا، صد و پنجاه تا و… یا مثلاً محتوای دو میلیون ویو هم بوده. و من چون محتوا رو میدم به صفحه های دیگه تا حالا روی صفحه خودم خیلی کار نکردم. اما خیلی امیدوارم که در سال های آینده از من شنیده بشه چون مغز من پر از ایده هست و دارم میرم به این سمت که خودم رسانه باشم اسم و شخصیت من رسانه باشه. یعنی این اتاق فکر من که داره ایده میده، واقعا برسه به یه جایی که بتونم رسانه مخصوص خودم رو داشته باشم.
+خیلی جالبه، که خودتون ایده رو میدید، خودتون انجام میدید و تدوین و ادیت میکنید و هیچ کس هم دخیل نیست. یکی از خوبی های فری لنسری هم همینه که آدم خودشه و خودش.
-و مردم هم بیشتر دوست دارن. خودتی و کسی نیست بالا سرت که بگه چیکار کنی.
+به دوره های آموزش اشاره کردید چی آموزش میدید؟
-در دوره های آموزشی من صفر تا صد آموزش تولید محتوا رو دارم. خوب شد که اینو پرسیدید من همینجا این رو بگم. خیلی ها وقتی میگی تولید محتوای موبایلی یعنی چه نرم افزاری کار می کنی و چطور تصویر بگیری و قاب ببندی. درسته که اینارو هم می گیم اما چیزی که من همیشه در دوره های اموزشی م دنبالش هستم اینه که یه صندلی اونجا هست و تو چطور بهش نگاه می کنی.
+یعنی مهارت.
-بله مهارت داستان گویی و تولید محتوا، اینکه چطور با یه داستان جذاب از سوژه مخاطب ت رو با خودت همراه میکنی. خبرنگاری همون تکنیک هست اما تکنیک به علاوه محتوا هست. اون نگاه جدید چیزی هست که من خیلی سعی میکنم توی دوره هام آموزش بدم.
+دوره هاتون چطوری ارائه میشه اگر بچه ها بخوان تهیه کنن؟
-دورههای ما حضوری هست و من هنوز ضبط شون نکردم، چون انقدر درگیر تولید محتوا هستم که هنوز وقت نکردم بگم روی موضوع آموزش فقط تمرکز کنم. چون خیلی درگیر سفرهای متفاوت و کارهای متفاوت هستم هنوز نشده که بگم یه جا نور و تصویر و همه چی آماده باشه که من ضبط ش کنم.
+این مسیری که دارید میرید می تونه منجر به تشکیل تیم هم بشه و سیستم سازی کنید یا نه فقط برای خودتون تنها هست؟
-قطعاً تو این حوزه تیم سازی خیلی می تونه کمک کننده باشه من الان بعضی از گزارش هام رو که میرم تصویر بردار دارم و نه که بخوایم بگیم خیلی حرفهای تصویر بردار با موتور هست. و من بهش میگم که دلم می خواد تصویر و قاب اینطوری گرفته بشه. ایشون انقدر به کارش علاقه مند هست و انقدر کارشون رو قشنگ انجام میدن و پا به پای من میان که من احساس میکنم کم کم باید برم به سمت تیم سازی. ضمن اینکه تیم سازی بیشتر علاقه مندان و دوستان شما را با شما همراه میکنه و این مسیر تنهای تولید محتوا رو که میرید قشنگ تر و جذاب تر میکنه.
+چند تا ذهن هم بهت اضافه میشه.
-دقیقاً اما ترکیب خبرنگاری موبایلی در تمام دنیا اینه که شما خودت به تنهایی بتونی این کار رو صفر تا صد انجام بدی. مثل همون ورود من به استادیوم فوتبال که من خودم همه کار ها رو انجام دادم. مثلاً شما فکر کنید که من دوربین رو مقابل خودم گذاشتم و روشنه و منتظرم که گل بزنن. زمانی که گل زدن هم حواست نیست که اون دوربین روشنه و ری اکشن تو ضبط میشه.
+همین هم جالبش میکنه. عملاً آدما نمیتونن تو اون لحظه بازیگری کنن و خود خود خودشون هستن.
-درسته.
+روتین خاصی در زندگی تون دارید و چی بوده؟
-قطعاً. هفته سه بار به صورت منظم ورزش میکنم. نه اینکه بخوام بگم برای تناسب اندام یا هر چیزی بیشتر برای ذهنم هست چون ورزش کردن به من کمک میکنه که فشار های کاری رو هندل کنم. کمک میکنه ریلکس باشم بخندم و آروم باشم چون زندگی امروز خیلی پر شتاب هست. شاید بگن من خیلی می خندم و هیچ مشکلی ندارم اما حقیقتش این هست که با ورزش سعی می کنم مدیریتش کنم.
مورد بعدی تئاتر هست که سعی می کنم حداقل ماهی یک بار یه تئاتر خوب ببینم که حالم خوب بشه. به سفر خیلی علاقه دارم. حتماً حتماً سعی میکنم یه برنامه حداقل دو روزه بچینم که برم کوه و طبیعت و بتونم با طبیعت ارتباط بگیرم. چون به شدت شما را خلاق می کنه و ایده های جدید به ذهنتون میاره. این روتین ها توی زندگی خیلی مهمه.
+سفر هندی که رفتید هم کاری بود؟
-نه شخصی بود.
+چطور بود؟
-هند رو بسیار بسیار بیشتر از قطر دوست داشتم.
+چطور بودن مردمان جالب و عجیبی بودن نه؟
-هفتاد و دو ملت که براش میگن بسیار برازنده ش هست. من قبل اینکه برم یکی از دوستانم گفت ویزا و پاسپورت گرفتی؟ گفتم بله و بعدش گفت پس من دیگه کاری از دستم بر نمیاد. میخواست من رو منصرف کنه و میگفت اونجا خیلی مردم کثیف هستن و نمی دونی چیکار می کنن. گفتم چه جذاب و دقیقا همون چیزی هست که من می خوام.
+هتل خوب هم ندارن؟
-آره مثلاً گفت فکر نکن هتل هاش شبیه دبی هست و هتل ۵ ستاره اش شبیه سه ستاره ایران هست. گفتم خیلی ممنون از راهنماییت اما من همه کارام رو انجام دادم. و واقعاً وقتی که برگشتم تا ۱۰ روز در دنیای هند زندگی میکردم. اما قطر به نظر من یک کشور ماکتی بود و بسیار بسیار مدرن بود. و تو بسیار حسرت می خوردی.
+یهو وسط بیابون انگار با هوش مصنوعی یه چیزی درست کردن.
-بسیار مدرن بود اما من نمیتونستم باهاش ارتباط بگیرم. اصولاً در هند با مردمش میتونستم ارتباط بگیرم و میرفتم کنارشون می شستم باهاشون صحبت میکردم، عکس میگرفتم و از غذاها و لباسها و رنگ هاشون و حتی خیابانهای کثیف شون و غذاهای تندی که میخوردم و بعدش باید نوشابه میخوردم لذت بردم.
+واجب شد یک سفری بریم.
-حتما برید.
+خیلی ممنون که تشریف رو آوردید و خیلی خوش گذشت فقط یک سوال موند. اگر دوباره برگردید به عقب حاضرید دوباره دوران کارمندی رو تجربه کنید یا اینکه از اول می رید سمت فریلنسری؟
-خیلی سوال سختی هست. فکر میکنم بخشی از موفقیتم به خاطر همون دوران هست چون خبرنگاری تلویزیون به من کمک کرد استعداد هام رو بشناسم. نمیتونم بگم بدون اون من میتونستم حوزه تولید محتوای الان خودم رو پیدا کنم.
+یعنی اون تیپیکال شخصیتی اونجا ساخته شد.
-بله بله.
+خیلی ممنون و متشکرم انشالله موفق باشید و اگر نکته پایانی هست بفرمایید.
-نکته پایانی اینکه خیلی ممنون که حرف هام رو گوش کردید امیدوارم تونسته باشم کمک کنم و چیزی که شما نیاز دارید یه ایده خوب و شهامت اینه که گوشی تون رو دستتون بگیرید، و نگران اینکه بقیه چه قضاوتی میکنن و اینکه میگن محتوای شما خوب نیست و اینکه محتوای شما در انبوه محتواهای دیگران هست نباشید. بالاخره به آزمون خطا کردن اون چیزی که میخواید رو پیدا میکنید.
+خیلی ممنون ازتون و تشکر میکنم که دعوت ما رو پذیرفتید. دوستان ممنون از نگاه تون و خدانگهدار.