+سلام دوستان وقتتون بخیر. خیلی خوش اومدین به پادکست راه پله. هر قسمتی که منتشر میشه من احساس میکنم خودم دارم خیلی چیزی یاد میگیرم و به تجربه های خوبم اضافه میشه.
مهمان امروز ما کسی هست که تا حالا در حوزه کاری شون ورود نکردیم. یه برنامه نویس درجه یکی که توی یکی از استارت آپ های خوب کشور کار میکردن و تجربیات خوبی دارن و اتفاقاً چند وقت هست که کانال یوتیوب خودشون رو شروع کردن.
پادکست امشب برای کسایی که میخوان در حوزه برنامه نویسی وارد بشن و ازش کسب درآمد داشته باشن هست که اتفاقاً حوزه جذابی هم هست. سلام علی جان خیلی خوش اومدی.
-سلام میلاد جان قتتون بخیر خیلی خوشحالم که اینجا هستم و خیلی ممنون که من رو دعوت کردید. من چند وقتیه دارم سعی میکنم جلوی دوربین بیام و با این چالش مواجه بشم چون اکثر برنامه نویس ها این چالش رو دارن اما امروز به محض اینکه من رو دعوت کردین با خوشحالی پذیرفتم.
+ممنون که اومدی. خود من خیلی سوال راجع به حوزه برنامه نویسی دارم و میخوام ازت بپرسم چون میدونم در این حوزه درجه یک هستی. علی جان بحث این تعویض لباس چی بود؟ علی با یه لباس پلوخوری خوب اومده بود و بعد یهو لباس منچستر سیتی رو تنش کرد! قضیه چیه؟
-تا حالا عاشق شدین؟ من تقریبا پونزده سال پیش توی کانال یوتیوبی اولین بار بازی سیتی رو به صورت اتفاقی دیدم. منچستر بازی داشت و اون زمان دست دو بود. یه گلی رو دیدم و خوشم اومد البته من خیلی فوتبالی هستم و از ۱۰ سالگی فوتبال میدیدم. این اتفاق مال قبل از شروع شدن پروژه عرب ها در فوتبال انگلیس و منچستر بود، و من افتخار دارم و جزو دسته طرفدارایی هستم که قبل از این پروژه طرفدار بودم. و به حول و قوه الهی این عزیزان وارد شدن و من طرفدار بودم و هر سالی که میگذره میرم کیت….. اون سال رو تهیه میکنم و تو چنل یوتیوب هم گذاشتم. دوستان میتونن برن ببینن، سعی کردم این برندینگ رو ایجاد کنم و یه علاقهای هست.
+من خودم خیلی پی اس بازی میکردم و تیم های فوتبال رو از پی اس یاد گرفتم، و یادمه که ما هر وقت میخواستیم حال کسی رو بگیریم من سیتی رو برمیداشتیم و اون زمان خط حمله خیلی خفنی داشت. در پی اس ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ من سیتی کولاک بود. اسم بازیکن رو یادم رفته البته.
-آلگرو بود. اون سال اتفاقا خیلی سال خوبی برای طرفدار های سیتی بود. سیتی بعد از چند سال قهرمان شد و اتفاقاً شماتیک پیراهن آرگرو از لحظهای که حرکت میکنه و گل رو میزنه ایجاد شده. اون سال از یونایتد ۶ صفر بردن در اولترافورد، و فکر میکنم دقیقه ۹۵ یا ۹۶ بود که گل قهرمانی رو زد. به شدت سال خوبی بود. بهتون حق میدم که طرفدار باشید.
+بسیار عالی علی جان یکم خودت رو معرفی کن، دانشگاه چی خوندی و چند سالته و اینکه بابای پرنیا هستی، یه خورده از رشته و دانشگاه بگو تا بیشتر بپرسم.
-من علی غفوری هستم متولد ۱۳۶۸. سال ۸۶ وارد دانشگاه شدم.
+کدوم دانشگاه؟
-دانشگاه فنی مهندسی قوچان، که اون زمان پردیس دانشگاه فردوسی بود و بعد جدا شد.
+اتفاقا من هم قوچان درس خوندم و شما دانشگاهتون روبروی دانشگاه آزاد بود؟
-بله. شما اونجا بودین.
+نه من آموزش کده فنی بودم. از فنی حرفهای اومده بودم.
-من رشته ریاضی بود و علاقه داشتم. یاد پدرم برام یه کامپیوتر خرید که هنوزم دارمش الان به شدت کیفیت پایینی داره اما همچنان به عنوان یادگاری هست. ما در دبیرستان درسی داشتیم به اسم مبانی کامپیوتر، و من از همون زمان علاقهمند بودم. بازی هم زیاد میکردم. به بحث نرمافزار علاقه داشتم و یه مجموعهای از عوامل من رو به کامپیوتر علاقه مند کرد..
و رفتم دانشگاه قوچان اونجا در ابتدا پردیس دانشگاه فردوسی بود، اما از سال ۸۹ دانشگاه صنعتی قوچان شد که خیلی هم الان دانشگاه خوبی هست.
+دقیقا. مخصوصاً بعضی از رشتههاش مثل مخابرات و کامپیوتر رشتههای خوبی هستن. شما اونجا چی خوندی؟
-من اونجا برنامه نویسی کامپیوتر و گرایش نرمافزار خوندم. البته الان فکر کنم گرایش هارو برداشتن. سال ۹۰ هم فارغ التحصیل شدم. و از اونجایی که من روحیه سلطه طلبی داشتم رفتم گرایش ام بی ای رو کنکور بدم.
+اون زمان ام بی ای خیلی رو بورس بود.
-هم خیلی روی بورس بود و هم دو سه تا دانشگاه بیشتر نداشت یکیش شریف بود، دومی فکر میکنم شاهرود بود و سومی امیرکبیر. کنکور دادم و رتبهام ۸۵۰ شد و شبانه شاهرود قبول شدم. اون موقع ظرفیت ها کم بود و گفتم بزار برم سربازی و زودتر وارد بازار کار بشم. رفتم و در شهرداری مشهد مشغول کار شدم.
+در حوزه کاری خودت؟
-بله نزدیک بود پشتیبانی آی تی رو داشتم.
+فناوری اطلاعات؟
-بله، کسری خدمت خورد و شد ۲۲ ماه اما کلا فکر کنم ۱۳ ۱۴ ماه اونجا خدمت کردم. حالا اگر این فیلم پخش نشه اون بنده خدایی که مسئول ما بود در زمان خدمت که الان چند سالم از اون زمان گذشته و با هم تلفنی در ارتباطیم خیلی آدم خوبی بود.
-یه روز از من خواست که برم توی بنگاه املاک ش بهش کمک کنم و یه سری کار های کامپیوتری و دفتری رو براش انجام بدم، من اون زمان سی شاپ کار کرده بودم و رفتم براش یه برنامه کوچیک سی شاپ نوشتم. بعد از انجام کار خیلی کارم رو دوست داشت و گفت برات جبران میکنم.
هفت هشت ماه که به اتمام خدمت من مونده بود، گفتم الان وقت جبران هست، من یه کاری پیدا کردم، گفتن نمیتونم فقط بعد از ظهر برم و باید فول تایم باشه و یه بستری فراهم شد که من صبح ها فقط میرفتم حضورم رو میزدم و بعد کلاً میرفتم سر کار، و بعد از ظهر دوباره می اومدم حضور میزدم..
+اون زمان البته همه چیز ضعیف بود و اگر میخواستی چیزی یاد بگیری باید میرفتی کتاب میخریدی.
-و اون کتاب هم تازه برای ۱۰ سال پیش بود نمیدونم علیرضا چرا از سال ۹۰ به بعد یهو پیشرفت اینترنت اومد و بحث هوش مصنوعی.
+من یادمه سال ۹۰ یه مبین نت جیبی گرفته بودم و برای اینکه آنتن بده و بتونم از اینترنت استفاده کنم، زمستون موقع برف میرفتم وسط حیات دانشگاه می ایستادم تا اینترنت آنتن بده و من بتونم با سرعت ۱۰ کیلوبایتی سرچ کنم. مثل الان نبود که دانشگاه ها انقدر به اینترنت خوب مجهز باشه.
-شما فکر میکنم دایل آپ هم تجربه نکردید؟
+چرا من تجربه کردم. تا آخر های دهه ۷۰ تجربه کردم و از دهه ۸۰ دیگه نبود. می رفتی یه کارت از سر کوچه میخریدی، با سکه پاکش میکردی و بعضی اوقات اون اعداد هم باهاش پاک میشد.
-به من یادمه در ابتدای کار سه تا آیت الکرسی میخوندم که بیاد!
+حتی من یادمه اولین بار که گوگل اومد هم ۱۷ ثانیه طول کشید تا فقط صفحه باز بشه و استفاده کنیم.
-با توجه به سابقه فعالیت من و حالا سنی که دارم، باعث شد که در تجربههای متفاوت قرار بگیرم، و خیلی چیزها رو تجربه کنم. حس میکنم چند تا چیز در این چند سال نقطه عطف و جهشی برای آی تی در ایران بود. یکیش سالهای ۹۰ تا ۹۲ که شما اشاره کردید بود. یکی سالهای قبلش بود که سیستم های دایل آپ و ای دی اس ال، تری جی و… اومد.
+فورجی خیلی مهم بود و الان حتی روستا ها هم با بحث اینترنت آشنا شدن.
-دقیقاً و دوره بعدش همین دوره هوش مصنوعی بود، و به ظن من اتفاق خوبی بود به شرطی که در راستای درست ازش استفاده کنیم.
+در سالهای اخیر خیلی اتفاقات بزرگی افتاده مثلاً میگن انقلاب اینترنت بعد میگن انقلاب بلاک چین و بعدم میگن انقلاب هوش مصنوعی یعنی من که در دهه ۷۰ متولد شدم ۳ انقلاب بزرگ تجربه کردم. یعنی دنیا یه سری اتفاق ها براش افتاد.
-اگر بخوام حرفهای شما را تخصصیتر بکنم باید توضیح بدم که ما سه تا وب داشتیم. وب ۱ و ۲ و ۳. وب یک زمانی بود که اینترنت در خدمت کمپانی های بزرگ بود. مثل گوگل و کاملاً یک طرفه بود. یعنی یک نفر اطلاعات رو میگرفت میذاشت داخل فضای مجازی و بقیه استفاده میکردن و هیچ ارتباطی نبود.
وب ۲ که اومد آدمها رو وارد فضای مجازی کرد و من تونستم وارد مدیا بشم و محتوا بسازم. اون ارتباط به وجود اومد و از حالتی که اینترنت فقط در دسترس کمپانی ها باشه در اومد. مدل درآمد کمپانی ها هم عوض شد و اگر قبلاً از منبع بودن درآمد داشتن الان از اشتراک گذاری درآمد دارن مثل یوتیوب.
+و الان، مقدار ویدیو های تولیدی شاید در روز چند هزار تاست، برخلاف این قضیه که اگر منبعی میخواست خودش انقدر ویدیو در روز تولید کنه شاید نمیتونست.
-درسته و بعد بحث وب ۳ اومد، ما داریم راجع به فضا صحبت می کنیم و کسی عملاً مالک چیزی نیست.
+یعنی چی؟
-یعنی یه سیستم های توزیع شدهای هست، یه سیستم فیزیکی وجود نداره و مالک های این فضا یه شخص خاصی نیست که من بگم فلان شخص مالک این سیستم هست، یه مجموعهای از افراد یا دیتا ها دارن فضا رو مدیریت میکنن. و البته این ماجرا هیچ پایانی هم نداره.
+خیلی وحشتناک هست.
-بله و همچنان در حال پیشرفت هست. یه آدمی این رو از یه جایی استارت زده و همچنان در حال گسترش و جلو رفتن هست. اگر بخوام منصفانه در رشته خودم نگاه کنم، اگر کسی میخواد وارد رشته برنامه نویسی بشه باید با سرعت رشد اینترنت سرعت داشته باشه و حرکت کنه.
+خیلی کار سختی هم نیست و من دیدم که دانشگاه های بزرگ الان کلاس هاشون رو به صورت آنلاین و در یوتیوب برگزار میکنن. یعنی لازم نیست تو حتماً بری و داخل دانشگاه اپلای کنی. یعنی اگر بخوای بسترش فراهم شده و میتونی رشد کنی.
-درسته اما یه بخش مهم نود و نه درصدی ش بحث روانی هست، که من کشش این کار رو داشته باشم.
مثلاً اگر بخوام مثال بزنم با احترام به همه کسایی که شغل آزاد دارن، اگر به عنوان مثال پارچه فروش باشی، از اول تاریخ و زمانی که پارچه اختراع شده این کار ثابت تقریبا هست تا به الان، و این در اکثر شغلهای آزاد دیده میشه. اما در کار ما واقعاً خو گرفتن با سرعت تکنولوژی کار سختی هست.
به عنوان مثال من مطلبی رو امروز صبح یاد گرفتم و میخوام ازش استفاده کنم، و همون مطلب ممکنه فردا صبح قدیمی شده باشه. نه اینکه به درد نخور باشه اما شما داری با مطلب قدیم کار میکنی.
+درسته، علی جان یکم راجع به برنامه نویسی و اینکه چه زبانی میخونی و دانشگاه چطور باهاش آشنا شدی برامون میگی؟ یکم راجع به خود برنامه ریزی برامون بگو چون رویکرد پادکست ما برای بچه هایی هست که میخوان از فضای دیجیتال مارکتینگ درآمد داشته باشن، چه محصولی رو تولید کنن و بفروشن چه محتوایی رو تولید کنن یا هر کدوم. یه توضیح کلی برای بچه هایی که علاقه مند هستن به حوزه برنامهنویسی بده و لطفاً یه دید هلی شات هم از حوزه خودت ارائه بده تا تخصصی تر صحبت کنیم.
-درسته. یقیناً صحبتهایی که من میکنم اینطور نیست که جای نوشته شده باشه بلکه از تجربیات خودم هست و ممکنه به مذاق هر کسی خوش نیاد و راه های انسانها با همدیگه متفاوت هست. اما اولین چیزی که از صحبت های شما به ذهن من اومد، دانشگاه بود. اگر بخوام نظر واقعیم رو راجع به دانشگاه بگم اینه که ما در دانشگاه چیزی یاد نمیگیرید و حداکثر بحث پایه رو آموزش می ببینید.
در بحث رشد در برنامه نویسی به طور کلی دو مبحث تجربی و تئوری داریم. و در دانشگاه میتونیم مبحث تئوری رو تقویت کنیم. البته از دانشگاه های ایران خیلی در این مبحث انتظار نمیره و من در دانشگاههای خارج از کشور هم تحصیل نکردم که بدونم. اما در حقیقت بحث تئوری هم مهم هست. هر چقدر که جلوتر میری متوجه میشی که پایههای تئوری هم چیزهای مهمی بودن.
مثلاً ما در زمان دانشگاه درسی داشتیم به اسم ساختمان داده و این درس سه بعدی درس به شدت کاربردی و مفیدی بود. به بچه هایی که در حال خوندن برنامه نویسی هستند پیشنهاد میکنم که از این درس ساده نگذرن.
درسی هست که کلاً ساختار ذهنی شما رو راجع به برنامه نویسی عوض میکنه و متوجه میشه که هر محصول یا دادهای بخوای تولید کنی باید از کدوم ساختمان داده استفاده کنی. بنابراین دانشگاه رو من برای بحث تئوری مفید میدونم. که شما یاد بگیری ساختمان داده و پایه های داده رو چطوری و کجا بشینی و یاد بگیری اصول اولیه برنامه نویسی چی هست.
+یعنی دانشگاه به تنهایی نمیتونه از شما یک برنامه نویس بسازه و بعد از یاد گرفتن مبحث تئوری دیگه خودت هستی و داده ها.
-دقیقاً. ۱۴۴ واحدی که در دانشگاه پاس میکنی به نظر من ۱۲۰ واحدش اضافی هست. حداقل با چارت درسی که ما در اون سال ها میخوندیم حدوداً ۲۰ واحدش فقط برای من مفید بود.
بعد از دانشگاه شما تئوری رو بلدی و میری توی فضای کارآموزی. کسی هستی که مباحث تئوری رو میدونه اما تجربه کاری نداره. زمانی هست که شما تئوری رو بلدی تجربه هم داری اما به اندازه کافی نیست که اونجا به سطح جونیور رسیدی. اینها اصطلاحات و سطح های کاری هست که در ابتدا کارآموزی و بعد جونیور میشی، بعدش مید لول و بعد هم سینیور میشی.
+یه بار دیگه سطح بندی رو توضیح میدی؟
-از فضای کارآموزی که خارج میشی وارد فضای جونیور میشی و این یعنی شما کار کردی اما تجربه کافی نداری، و بسته به سطح و لول خودت میتونی خیلی سریع این سطح ها رو طی کنی یا بالعکس. من الان به عنوان کسی که در شرکتهای مختلف مصاحبه میگیره، واقعا افراد با استعداد زیاد داریم. کسی هست با بیست و سه چهار سال سن در حد سینیور بلد هست. با اینکه تجربه کافی نداره اما تونسته خودش رو در عرض دو سه سال به اون سطح برسونه..
بعد از اون میرسی به سطح مید لول که یه چیزی بین سینیور و جونیور هست. نیروی سینیور نیرویی هست که خودش بتونه به تنهایی کار ها رو انجام بده.
+یعنی کارشناسی که خودش بتونه کارها رو بنویسه و خودش هم بتونه اجرا کنه؟
-کارشناس ارشد. اگر بخواهیم تخصصی تر به قضیه نگاه کنیم ما دو نوع مهارت در کارمون داریم مهارت سخت و مهارت نرم. بیشتر درد جامعه ما در مهارت نرم هست. من با نیرو ها که صحبت میکنم این رو یادآور میشم که شما یاد خواهید گرفت اما به شرطی که جستجوگر باشید و برید دنبال کار و یاد بگیرید. اما اگر هزاران هزار مدرک هم داشته باشید ما مهارت نرم نداشته باشید در همون سطح میمونید.
+دقیقاً مثل کسایی میمونن که مدرک گرفتن اما نمیرن خودشون رو لول آپ کنن. یکی از مشکلاتی که دانشگاه برای بچه ها به وجود میاره دقیقاً همین هست. من در دور و بری ها اگر ببینم کسی استعداد رو نداره بهش میگم حداقل دیپلم رو بگیر چون برای هر کاری حداقل مدرک دیپلم ازت میخوان، اما بعد از اینکه وارد کارشناسی و کارشناسی ارشد بشی دیگه رفتن به اون کارآموزی برات سخته و با خودت میگی با کارشناسی ارشد کارآموزی شرکت کنم؟ و این مسئله خیلی مسئله خطرناکی هست. ما کلی مهندس دکتر داریم که تجربه کار ندارن و میخوان وارد بازار کار بشن.
-درسته بنده الان از هم دوره ای های دانشگاهم هستن که دکترا گرفتن، و دنبال کار میگردن اما نه خودشون حاضرن در یه جایگاه هایی بشینن و نه بالادستی هاشون حاضرن اونها رو استخدام کنن. چون برای اونها هم یه سری مشکلات به وجود میارن.
+بله مثلاً حقوق بهتر میخوان.
-و یه سری مشکلات از لحاظ حقوقی و موقعیتی میتونن برای بالا دستی هاشون ایجاد کنن، چون یه سری آدما هستن که فنی حرفه ای خوندن و بعد با تجربه یه سری جایگاه ها رسیدن و در کنار اونها کار میکنن. بعد از این بحث راجع به آدمهای خارج ایران هم صحبت خواهم کرد که چه شخصیتی دارن، چون من باهاشون کار کردم، اما در ایران برای اون فرد شاید پایین اومدن جایگاه باشه که بخواد با اون مدرک بره و در دانشگاه های غیرانتفاعی و… درس بده در حالی که دکترا گرفته و مقاله ارائه داده و تربیت شده تا لیدر و رهبر یک گروه باشه اما نمیتونه.
+من داشتم راجع به رشته ام بی ای در آمریکا میخوندم و اصلاً هدف این رشته همین هست. که اگر کسی به عنوان مثال ارشد ارتباطات داره اما هیچ تجربه کاری نداره ر رشته ام بی ای بهش یه سری مهارت ها رو آموزش خواهند داد. اگر روابط عمومی خوبی هم نداشته باشی انسان به شدت کاری و موفق در قسمت حسابداری رو به اشتباه مدیر روابط عمومی خواهی کرد، یعنی نمیتونی تیم رو درست مدیریت کنی و از هم خواهد پاشید. و دوستان ما دارن به سمت گرفتن مدرک در ارشد دکترا میرن اما حاضر نیستن در قسمت کارآموزی مشارکت داشته باشن و فقط جایگاه ارشد و دکترا رو گرفتن.
-اگر بخوایم یکم مستقیم تر صحبت کنیم، و اگر بخوایم بحث رو جمع کنیم هر جایی که شما بری، بهت نمیگن مدرکت چیه. ببینید من خودم الان لیسانس دارم اما تا چند سال پیش اصلاً نرفتم مدرکم رو بگیرم، چون اصلاً به دردم نمیخورد. چند سال پیش برای کارهای مهاجرت و ترجمه اش رفتم و اقدام کردم چون چیزی که بهت میدن در اصل دانشنامه هست و مدرکت نیست. میخوام اینو بگم که هرجا هم که بری از تجربه کاری تو سوال میپرسن، من خودم قبل اینکه مدرکم رو بگیرم هم در بازار کار بودم. حتی اگر مدرک دکترای هاروارد هم داشته باشی بهت میگن برای جوین شدن و عضو شدن در گروه ما تجربه چه کاری رو داری و چه چیزی رو بلدی.
+در تایید حرفت امروز یه توییت دیدم از مدیر اپل که میگفت ما در شرایط استخدامی مون مدرک تحصیلی رو لحاظ نمیکنیم.
-بله درسته. شما آزمونهای استخدامی شرکت های بزرگ رو هم ببینید بیشتر سوالات قراره هوش و روان شما رو بسنجه.
+ای کیو و آی کیو.
-بله. اگر دیدگاه های شرکت های بزرگ رو هم در نظر بگیرید، یه سری سوالات از شما خواهند پرسید که ببینند شما با اون جایگاه هماهنگ هستید یا نه. درباره مهارت نرم و مهارت سخت صحبت کردم، این ذهنیتی هست که در دنیا داره به وجود میاد که اگر من مهارت نرم داشته باشم میتونم به مهارت سخت دست پیدا کنم اما اگر مهارت سخت رو داشته باشم ولی انعطاف و مهارت نرم رو داشته باشم قادر به انجام یه سری کارها نیستم..
اگر برگردیم به اول بحثمون که درباره رشد صحبت کردیم، خیلی مهمه که با علم روز برنامه نویسی دنیا همراه باشیم براش وقت بذاریم و مطالعه کنیم تا بتونیم پیشرفت داشته باشیم.
+بنده مدیر یک کسب و کار کوچک هستم و اگر کسی بخواد در تیم من استخدام بشه مدرک تحصیلیش برای من خیلی اهمیتی نداره. مهارتش هست که مهمه و ازش میپرسم در چه قسمتی میخواد با من همکاری کنه. اگر ببینم مهارتش رو داره باهاش همکاری خواهم کرد. مثلاً اگر بگه در قسمت فیلمبرداری ازش میپرسم که آیا مهارت استفاده از گیمبال و …. رو داره یا نه. من اگر لیسانس سینما با خودم همراه کنم اما نتونه کارای من را انجام بده برای من مفید نخواهد بود اما اگر ببینم یه جوان دهه هشتادی استعدادش رو داره با خودم همراه ش میکنم.
-واقعا مسئله برد بردی هست. من یه حقوق مکفی به شما خواهم داد و کاری رو که میخوام انجام بشه رو از شما دریافت خواهم کرد.
+ایران از این لحاظ در حال پیشرفت هست. یکی از دوستان من دانشجوی کاردانی الکترونیک بود، و گاهی باهاش شوخی میکردیم که تو واقعاً مهندس هستی یا نه. من با ایشون همکاری کردم چون با اینکه مدرک بالایی نداشت اما در صنایع دفاع قطعه ای رو میساخت که فقط همون قسمت این قطعه رو میساختن. و این دوست ۲۰ ساله ما برای اون ها کار میکرد. حتی قسمت دفاعی کشور هم به این پیشرفت رسیده و بر اساس مدرک کار نمیکنن. یعنی میپرسن که حتی برای ساختن قطعه موشک اگر کار رو بلدی میتونی بیای و انجام بدی.
-البته تجربه هایی که من در اختیار شما گذاشتم راجع به رشته خودمه و ممکنه در رشته دیگه تئوری خیلی مهم تر باشه اما در رشته ما تئوری حدود ۵۰ درصد کاره و جای تجربه و کار رو نخواهد گرفت.
+درسته. علی جان شما به چند زبان برنامه نویسی مسلط هستی؟
-در حقیقت ۱۳ یا ۱۴ سال پیش که من شروع به کار کردم محیط ما بسته بود و خیلی برای یاد گرفتن زبان برنامه نویسی مثل الان نبود. در اصطلاح کار ما افراد دو دسته میشن، یه دسته ویو یا ظاهر کار رو میبینم و یه دسته، قسمت پشت و اصطلاحا بک گراند کار رو میبینن. اما در اون زمان تفکیکی بین این دو دسته قائل نبودن و متاسفانه بسترش برای این کار فراهم نبود. مثلاً در برنامه نویسی یکی از زبانهای رایج دات نت هست. زبانی برای قدیمیترها هست.. ……..
کم کم در دنیای برنامه نویسی فرانت و بک رو که قبلاً توضیح دادم از هم جدا شد. و این باعث شد که کار بهتر بشه. اصطلاحا الان کسی که فول استک هست همه چیز رو بلده اما انگار هیچ چیز نمیدونه.
+در اصطلاح ایرانی همه چیز دون و هیچ چیزدون میگن بهش.
-و الان کسی که فول استک هستش، البته نمیخوام همه فول استگ رو بگم چون بعضیا هستن که واقعاً تخصصی کار میکنن و ایده پرداز و مدیر هستن، اونها آدم های تخصصی هستن، اما من راجع به آدم هایی صحبت میکنم که بین دو طرف موندن و مثل موجی حرکت میکنن.
البته واقعاً کار سختی هست با وجود زبانها و پکیج های جدیدی که خود گوگل و جهان در حال ارائه دادن در برنامه نویسی هستن مثل زبان گلنگ، حتی من که تجربه کاری دارم کار کردن با اون زبان برام سخته. چون مفاهیم بنیادی و ساختاری اون زبان فرق میکنه و معماری متفاوتی داره. بنابراین نمیتونم یه آدمی باشم که همه چیز رو یاد میگیره چون انسان هستم و ظرفیت خاص خودم رو دارم. من آدمی هستم که در روز به کارهای دیگه مثل ورزش خورد و خوراک و….. احتیاج دارم، در کنارش کار و یادگیری هم هست.
+اگر اشتباه میگم اصلاح کن اما در خود همین مسئله بک گراند و ویو هم کلی شاخه تخصصی وجود داره درسته؟
-بله. در هر کدوم از این کارها بسیار شاخه فرعی و تخصصی دیگه هم وجود داره. مثلاً من به عنوان کسی که با دات نت شروع کردم تصمیم گرفتم برم سراغ جاوا اسکریپت.
+این اصطلاحات برای بک هستن؟
-نه. شما به عنوان کسی که دات نت کار میکنه باید یه سری چیزا رو بدونی. اما من به شخصه زبانی رو انتخاب کردم که امکان مانور دادن داشته باشه. پیشنهادم به تمام کسایی که میخوان در این رشته کار کنن و ورود پیدا کنن اینه که زبانی رو انتخاب کنن که چند ویژگی داشته باشه، اولین پارامتر که خیلی خیلی هم مهم هست بلوغ زبان هست.
یعنی من سراغ زبان میارم که در یک زمان شروع شده و در زمانی قراره تموم بشه. البته ما از آینده خبر نداریم یه چیزی که بلوغ رو برای من میسازه مثل انسانها این ویژگی هست که میگن زبان اصالت داره یعنی فریم ورک خودش رو داره. اصالت یعنی پشت زبان به یک کمپانی گرم باشه. مثلاً ما فریم ورک انگولار رو داریم که پشتش گوگل هست.
به نظر من این مورد مهمی هست چون شما براش زمان میذاری، البته زبان رو هم کمپانیها ایجاد نمیکنن و افراد ایجاد میکنن. یه مورد دیگه هم اینه که زبان رو اگر وارد پروسه اش بشیم بتونیم یاد بگیریم.
+علی جان چند تا زبان در برنامه نویسی داریم؟محبوبها چندتان و کدوم زبان ها هستن؟
-بستگی داره که در چه زمینهای فعالیت کنیم. مثلاً در زمینه وب و……
در اصل فریم ورک همینطور که از اسمش مشخصه یه چهارچوبی هست، برای استاندارد کردن کدهای برنامه نویسی. چون یه سری، البته، اکثر زبانهای برنامه نویسی دست شما رو بسته میکنن و یه سری اصول دارن، و البته در برنامه نویسی یه سری کانسپت ها یا موضوع های متفاوت هم هست. بسته به اون تایپ برنامه نویسی یه سری قواعد و اصول رو برنامهریزی میکنن. اما بازم شما رو محدود به یک مدل خاص نمیکنن و دست شما رو باز میذارن، چون شما یه تیم داری که با مدلهای متفاوت برنامهریزی کرده و بنابراین شما را محدود نخواهند کرد. فریم ورک ها روی این زبان پیاده سازی میشن.
+یعنی امکاناتش فرق میکنه.
-بله و…
بنابراین این میاد کار شما را در یک قالبی قرار میده که اون پرفورمنس یا نتیجه کارت از نظر ساختاری بهتر بشه. پس تا الان بلوغ و قابلیت یادگیری دو ویژگی مهم از نظر من در یادگیری زبان برنامه نویسی بودن، و به نظر من یکی دیگه از ویژگیهای مهم اینه که ببینیم چقدر اون زبان جامعیت داره.
من به عنوان یه برنامه نویس که خیلی علاقه دارم و چیزهای متفاوت رو یاد میگیرم در خیلی از این جامعه ها عضو هستم و به محض اینکه نوتیف میاد میرم میبینم که چه چیز جدیدی در فضای برنامه نویسی منتشر شده. البته نمیخوام یاد بگیرم اما مطلع هستم.
دو دوست برنامه نویس کار رو شروع کردم و یک کامیونیتی یا جامعه بزرگ ساختن و پروژه رو به صورت عموم در اختیار همه قرار دادن. چون پروژه ها به دو صورت هست یا ازش کسب درآمد میکنن و یا عمومی در اختیار بقیه قرار میدن. خداروشکر در چند سال گذشته این تفکر خدمت رسانی و قرار دادن عمومی این چیز ها بیشتر شده.
+مثل وردپرس درسته؟
-دقیقا.
+مثل وردپرس که میتونیم یه چیزی رو در اون توسعه بدیم، در اختیار بقیه هم بزاریم و خود وردپرس هم با اون ابزارها آپدیت بشه.
-بله، واقعیتش اینه که ما یه آهنگ گداخته داریم و از این میتونیم هم شمشیر بسازیم و هم سپر.
-این خدمت به بشریت هست، اینکه من بتونم برم اون فریم و اون سیستم عامل رو بخونم، و بتونم خودم رو جزوی از اون کامیونیتی یا جامعه کنم، و اون جامعه روز به روز در حال گسترش هست. پس آخرین عامل این هست که ببینیم پشتش چه کامیونیتی یا جامعهای هست. مثلاً من الان اگر مشکلی برام پیش بیاد میتونم به راحتی توی گوگل سرچ کنم یا از چت جی پی تی کمک بگیرم و این خیلی مسئله خوبی هست. مثلاً من سوالی برام پیش میاد و اونو در یک کامیونیتی یا جامعه میپرسم و ۱۰ نفر پاسخ من رو خواهند داد. حتی اون سوال برای ۱۰ سال پیش هم هست و من پاسخ خودم رو دریافت خواهم کرد، چیزی که من برای شغل و کریر خودم انتخاب میکنم نباید چیزی باشه که اگر سوالی برام پیش اومد کسی نباشه جوابش رو بده.
+علی جان شما الان بیشتر در حوزه وب برنامه نویسی کار میکنید؟
-بیشتر در حوزه وب. به عنوان یک جاوا اسکریپتر شما دستت انقدر باز هست همه کار انجام بدی. جاوا اسکریپت یک زبان خیلی گسترده هست که میتونی روی موبایل، دسکتاپ و… کار کنی. همچنین در نه تنها ایران بلکه در دنیا یکی از زبان های ترند هست.
+ممنونم علی جان من خیلی با زبان برنامه نویسی آشنا نیستم و دو واحد در الکترونیک، زبان سی رو پاس کردم، برای نرمافزاری که باهاش کار میکردیم اما چیزی که من ز تا اینجا از صحبتهای شما دستگیرم شد این بود که اگر بچه ها میخوان در حوزه برنامه نویسی وارد بشن و کار کنن حتماً باید با یه فرد با تجربه مشورت کنند و همراه شون راهنما داشته باشن. چون ما وقت نداریم که بخوایم همه این زبانها رو تجربه کنیم و در ۴۰ سالگی شروع کنیم پس بنابراین باید یه راهنما داشته باشیم که با انواع زبانهای مختلف آشنا بشیم.
-درسته ببینید من باید بتونم بدون غرض ورزی کمک کنم. من باید بتونم بدون غرض ورزی منتور افرادی باشم که میخوان شغل خودشون رو در آینده انتخاب کنن. من نمیتونم بگم این مسیر درسته یا غلط و باید استاندارد رو نشون بدم. من ۸ سال با خارج از ایران کار کردم. این کار کردن شامل آدمهای مختلف و فرهنگ های مختلف میشه. در موقعیت های مختلف مثل سینیور و منتور و …. هم بودم. من با آمریکا کانادا و… در شرکتهای اینترنشنال هم کار کردم.
میخوام بگم یه دامنه بزرگی هست که یه سری اطلاعات داره اما کسی که میخواد وارد این حوزه بشه نباید به همین اطلاعات متکی بشه و باید بره به رفرنس ها و منابع اصلی مراجعه کنه. این سه پارامتری که گفتم ممکنه فقط برای من مهم باشه و برای فرد دیگهای فقط درآمد مهم باشه و ببینه یک حوزه برنامه نویسی که بعداً درباره درآمد هم صحبت خواهیم کرد از این لحاظ بهتره و وارد اون حوزه بشه. بعد راجع به اینکه بر درآمد هر قسمت برنامه نویسی چقدر هست و چطور میتونه زیاد بشه صحبت خواهیم کرد.
+علی جان چرا تمام برنامه نویسها درونگرا هستن یا اینکه تو باید درونگرا باشی که به سمت برنامه نویسی کشیده بشی. من هرچی رفیق و دوست برنامه نویس دارم آدمایی هستن درونگرا و باید در یک فضای ساکت بدون تماس تلفنی و هیچی باشند تا بتونن کارای بزرگ انجام بدن.
-به نظرم این ها کلیشه هست.
+آخه خیلی تکرار شده!
-از این لحاظ میگم کلیشه هست که من خیلی کم دیدم.
+یعنی آدم بیش فعال هم در حوزه برنامه نویسی دیدید؟
-از این لحاظ فرق داره که دید شما از دور هست اما من از نزدیک دیدم و همکارانم هستن که به ظاهر درونگرا هستن اما خوش طبع هستن. من احساس میکنم کلیشه هست که به برنامه نویسها درونگرا هستند و اما نمیگم که برنامه نویسی شما رو تبدیل به درونگرا نمیکنه چون ماهیت هر کاری در شخصیت شما تاثیر خواهد گذاشت. یه سری رفتار بیرونی شما از کار شما نشات خواهد گرفت. مثلاً یک نفری مثل شما که خیلی جلوی دوربین صحبت کرده راحت تر هم میتونه در جمع صحبت کنه تا من که خیلی تجربه این کار رو ندارم.
+حرفت رو قبول دارم چون من اولین دفعه که جلوی دوربین نشستم به همین راحتی صحبت نمیکردم.
-بله، حتی تو روز اول که گواهینامه میگیری آدم ترسویی هستی اما به مرور زمان شجاع میشی. اما اگر بخوام درباره خودم بگم من در سال هایی که کار کردم حدود دو سالش رو حضوری بودم و این باعث منزوی بودن من شده.
+بله انگار برنامه نویسها به خاطر انجام کارشون به یه فضای ساکت و آروم نیاز دارن، برای انجام کار برنامه نویسی که خیلی هم حساس هست و یک چیز ممکنه برنامه رو عوض کنه باید از فضا و جمع فاصله بگیری و تمرکزت رو حفظ کنی بنابراین حرف شما رو قبول دارم. انگار این کار را انجام میدیم که فرد تمرکزش و کارش بهتر بشه اما این تیپیکال شخصیتی براش ایجاد میشه.
-بله و اگر این حرف شما کلیشه نباشه از اون طرف حرف درست هست یعنی فرد نامه نویس میشه و بعد درونگرا میشه نه برعکسش که فرد درونگرا برنامه نویس میشه.
+اما آدمایی که سرشون تو لاک خودشون هست موفق ترن در تجربه خود من که به دوستان هم گفتم.
-بقیه در بخش پاور یا بزرگتر کار بودن و ما کارهای ریز ر رو انجام میدادیم، من خودم به شخصه کار های ریز رو دوست ندارم و اگر دوستان یا خانواده و خانومم کار های ریزتر رو انجام بدن دوست دارم کار های بزرگتر رو انتخاب کنم و از بالاتر نگاه کنم و زودتر به نتیجه برسم. بنابراین این کارها خیلی برای من مناسب نیست. مثلاً در برنامه نویسی باید چند روز وقت بذاری و کد هات رو چک کنی و فکر نمیکنم من بتونم این کار رو انجام بدم. به نظرم از این لحاظ هم تاثیر داره.
به نظرم این مثالی که زدید که من برای انجام کارم به فوکوس و تمرکز احتیاج دارم مثال درستی هست و برای خود من هم صادق هست.
+درسته و من خودم به شخصه با تمرین و جلوی دوربین تونستم هم راحتتر در جمع صحبت کنم و هم با تلفن صحبت کنم. برنامه نویسی درآمد خوبی داره یا اگر کامیونیتی یا رفقا یا دوستای خوب و موارد این چنینی داشته باشی به درآمد خوب میرسی؟
-ببینید تعریف ما از درآمد خوب با هم متفاوت هست. برای خود من یه سری از پارامترها در زندگی شخصیم و بنا بر تجربه خودم انتزاعی هستند مثل زمان و پول. مثلاً اگر شما به بیل گیتس و غولهای اقتصادی اینطور بگی ۱۰ میلیارد دلار براشون مبلغ خاصی نیست.
یکی از دوستان یه زمانی مثال خوبی میزد که اگر بیل گیتس یا هر کدوم از افراد اقتصادی شکل ایشون خم بشن و از روی زمین یه ۱۰ دلاری بردارند بیشتر ضرر میکنند تا منفعت چون زمانی که ازشون از دست رفته میارزه. چیزی که میپرسید برای افراد و آدمها فرق داره شاید من بگم درآمد خوب ماهی ۱۰ هزار دلار هست و مبلغ شما با مبلغ من فرق کنه.
+درسته اما مبلغی که بتونی زندگی موفقی داشته باشی چقدره؟
-درسته و با توجه به چیزهایی که شما صحبت کردید و اشاره کردید راجع به همکار ارتباطات و…. در ایران به نظر من برنامه نویسی جزو سه شغل برتر هست. نمیخوام کاری کنم دست زیاد بشه یا برای کار خودم تبلیغ بشه اما من کسی رو در ایران میشناسم که ماهی ۸۵۰۰ دلار درآمد داره. کار هم نمیکنه یعنی لیدر یا راهنما هست و ایده به تیم میده یا اگر جایی مشکلی به وجود بیاد وارد میشه.
+یعنی اگر جایی کار گیر کنه میگه از کدوم راه تیم حرکت کنه؟
-بله.
+مثل مشاور های شرکتها که در بزنگاه راهنمایی های خوب میدن و شرکت را در مسیر خودش قرار میدن.
-به نظرم این چیز دور از دسترسی نیست.
+برای درآمد دلاری برنامه نویسی رشته خوبیه درسته، گرچه شنیدم پاکستانی ها و هندی ها در این رشته حضور دارن البته اون ها در همه رشته ها هستند و در گرافیک هم قیمت های خیلی پایینی میزنن که کاناداییها و آمریکاییها بیشتر تمایل دارن سراغ این دو گروه برن؟
-بله. من تجربه کارم با خارج از ایران بیشتر هست تا داخل از ایران.
+چطوری پروژه گرفتی؟
-من اگر بخوام به یک راه ارتباطی خوب اشاره کنم به لینکدین اشاره میکنم. حداقل در رشته ما خیلی مدیا یا رسانه خوبی هست و اگر بتونی ارتباطات خوب در اون برقرار کنی، رزومه خوب داشته باشی و کانتکت های خوبی داشته باشی، خود کار سمتت میاد. من یه دوره ای فعالیت بیشتری در لینکدین داشتم و حداقل هفتهای دو سه تا کار از آدم هایی که با یکی دو واسطه من رو میشناختن برام میومد. به واسطه سرچ یا مخاطبین دیگه من رو پیدا میکردن و ییشنهاد کار میدادن. برای کسی که میخواد درآمد دلاری داشته باشه لینکدین فضای خوبی هست.
نکته بعدی اینکه در ساختارهایی مثل وردپرس شما میتونید تنهایی کار کنی و کارو تحویل بدی اما در برنامه نویسی کار تیمی هست، فضا برای کسب درآمد زیاده و میتونی وارد سایتهایی مثل آف ورک و…. بشی. اما همه اینها لازمه اش زمان هست. زمانی که شما برای پیشرفت و تجربه خودت میزاری.
من شاید در یک برهه یکی دو ماهه چند هزار اپلای انجام دادم. اپلای معمولی و همینطوری هم نبود و میرفتم قسمت کار یا جاب رو مطالعه میکردم. واقعا برای این کار زمان میذاشتم و همین الان هم روش زندگی من همینطور هست. چند وقت پیش با یکی از دوستان صحبت میکردم و توضیح میدادم که من روزی ۴ یا ۵ ساعت بیشتر نمیخوابم و متأسفانه برای دخترم هم حدود یک ساعت بیشتر نمیتونم وقت بزارم. روتین خاص در هفته هم ندارم و فقط تفریح من یک ساعت فوتبال منچستر سیتی در هفته هست. و من باقی تایم خودم رو پای سیستم میگذرونم.
+یعنی وقت پای کار و ارتباطات فردی میذاری؟
-بله. یه کتابی هست به اسم هفت عادت مردمان موثر اثر مرحوم استفان کافی. ایشون در اون کتاب توضیح میدن که شما یکی از کارهایی که باید انجام بدی اینه که هر روز اره تو تیز کنی. یعنی در یک مسیر قرار گرفتی و هر روز یه تایمی رو برای کارم بزارم چون دنیا در حال گسترش هست. من اگر بخوام دنبال درآمد دلاری باشم باید خودم وقت بزارم و یه سری کارها رو انجام بدم. مثلاً در سایت آف ورک بعضی اومدن یه سری پروژه رو تعریف کردن.
به عنوان مثال فرد قسمت لاگ این صفحه ش مشکل داره و میگه به ازای ۲۰ دلار این کار رو برام انجام بدین. الان در ایران سایت….. کسب و کار در ایران هست اما به شدت مخرب هست.
+چرا؟
-به عنوان مثال فکر کنید که در بازار موبایل هستید و همه مغازه ها و هر جایی که قیمت بگیری موبایل رو ۱۰ میلیون تومان به شما میدن اما یه مغازه با قیمت پایین تر اون موبایل رو می فروشه و کسب و کار بقیه رو خراب میکنه. چون دارن کار شکنی میکنن و سایت هایی نظیر این سایت ها کار ما رو خراب میکنن. مثلاً فرد اومده و نوشته من سایتی میخوام مثل سایت اسنپ و یه نفر دیگه پیشنهاد ۵ میلیون و ۲۰ روز کار رو داده.
+با ۵۰۰ تومان هم نمیشه جمعش کرد.
-رفتار انسانها در جامعه باید طوری باشه که چطور هم من بتونم ببرم و هم طرف مقابل یعنی رفتار برد برد حاکم باشه تفکر من هم همین هست. این چیزی هست که در ذهن من جاری میشه که من قراره چه خدماتی به مشتری بدم به مشتری قراره چقدر هزینه به من بده.
+یا کار رو نصف نیمه تحویل میده و یا یه سمپل به فرد تحویل میده که فقط فرد راضی باشه و در هر صورت کار مشکل دار هست و چیز خنده داری میشه.
-به این کار ندارم و این همه جای دنیا متاسفانه هست. من با یک شرکت استرالیایی کار کردم که متاسفانه کار من با این تیم یک هفته هم بیشتر طول نکشید. این تیم یه معرف داشت که افراد ایرانی رو بهشون معرفی میکردن. روز اول من با سی ای او یا مدیر اصلی این شرکت صحبت کردم و ایشون توضیح دادن که پروژه ما یک پروژه استارت آپی هست و مارکت برای نیوزلند و استرالیا هست اما پروژه ما دست یه سری افراد هندی و…. بوده و متاسفانه پروژه رو خراب کردن.
و ما تصمیم گرفتیم که از ایران نیرو جذب کنیم. این اتفاق خیلی اتفاق بزرگی بود، هندی ها مثل کارگران روزمزدی هستند که در بعضی از شهرها مثل مشهد منتظر کار هستن. و من نمیدونم این مسئله مزاح بود یا نه اما شنیدم که یه سری افراد با لپ تاپ میشینن و شما میری از بینشون انتخاب میکنی که کدوم فرد پروژه شما رو انجام بده.
+بله و در رشته گرافیک هم وجود دارن.
-این میشه بازار خراب کردن و با وجود اینکه اکثر خالق ها و مالک ها در شرکتهای بزرگ و در بورس هندی ها هستن. انگار هندی ها در این رشته ها بیشتر هستند مثل ایران که در یک زمانی که املاک روی بورس بود املاکی ها بیشتر شده بودن. افراد هندی در هر شرکتی که بری در این زمینه هستن و کار میکنن.
+درسته چقدر سوال دارم ازتون با اینکه یک ساعت با هم صحبت کردیم. خیلی خوب صحبت کردید و شما اولین مهمونی هستید که امیدوارم یک قسمت دیگه هم در خدمت شما باشیم.
لطفاً در قسمت پایانی بحث راجع به اسکای روم برامون صحبت کن که چطوری باهاشون آشنا شدی و چیکار میکردی و رویکر شرکت چطور بود فکر میکنم اسکای روم یه زمانی واقعاً ترکوند مخصوصاً سال های آخر کرونا بچه های خوش سلیقهای هستن و دمشون گرم بگو چطور رفتی و چطور باهاشون آشنا شدی؟
-حالا اگر بخواهیم از بحث آشنا شدن با اسکای روم بگذریم خود اسکای روم یه نرمافزاری هست که پایه گذاری اون قبل از زمان کرونا بود و دو برادر خواهانی پایه گذار بودن. این دو برادر خیلی زحمت کشیدن و مسیری که رفتن واقعاً سخت بود. چون اگر بخوای استارت آپی رو راه بندازی باید واقعاً تمام فوکوس و توجهت به اون استارت آپ باشه. زمانی که من عضو گروه شدم یه سری از کارها در اون استارتاپ شروع شده بود. سال اولی بود که کرونا شروع شده بود و به شدت نیاز بازار برای یک نرمافزار که ویدیو کنفرانس در اون برگزار بشه زیاد بود.
+یعنی سال ۹۸
-درسته آخر ۹۸ شروع شد و من سال ۹۹ عضو گروه شدم.
+دقیقاً اونجا چه کاری انجام میدادی؟
-من اونجا ریموت بودم و کار همون فردی که از دور کارها رو مدیریت می کنه و براتون توضیح دادم رو انجام میدادم. در اون شرکت نقش لیدر رو ایفا میکردم. البته در ابتدا به عنوان فرانت لیدر عضو گروه شدم و تجربه خوبی بود. اما متاسفانه به خاطر یه سری تصمیمات اشتباهی گرفته شد که من اسمش رو میذارم خطای انسانی و همچنین شاید به خاطر وضعیت استارتاپ های ایران من همکاری خودم رو قطع کردم. البته به نظرم بیشترش خطای انسانی بود.
من به عنوان کسی که استارت آپم در یک بازه زمانی رشد کرد و با علم به اینکه این فرصت ممکنه دیگه به وجود نیاد، و در دوران کرونا میزان استفاده اسکای روم به گفته خود مالکان واقعاً عدد بزرگی بود، و همچنین زیرساخت های خیلی قوی ای داشت، و مشتری های خیلی قوی هم داشت، همچنین خدمات خیلی خوبی هم داشت، باید به فکر سرمایه گذاری های استارتاپهای دیگه بعد از دوران کرونا میبودن. متاسفانه بعد از دوران کرونا طبیعتاً استفاده از اسکای روم کم شد و مدیران اسکای روم دیر به فکر سرمایهگذاری روی بقیه استارت آپ ها بودن، و زمانی که من توی گروه عضو شدم ورژن ۲ اسکای روم رو پرده برداری کردند و بسیار هم موفق بود.
اما من اگر بودم میدونستم که این اتفاق قرار نیست تا ابد ادامه پیدا کنه، همچنین در اون دوران خیلی شرکتهای دیگهای خدمات مشابه رو ارائه دادن. اگر مدیران اسکای روم به فکر سرمایه گذاری روی یک بستر سمینار بهتری بودن اتفاقات بهتری می افتاد.
مثلاً الان یک اپلیکیشن در زیر مجموعه اسکای روم در حال فعالیت هست به اسم اپلیکیشن محیط.
+محیط رو دیدم پس زیر مجموعه اسکای روم هست.
-بله. دفتر کارشون مشهد هست و دوست عزیزمون آقای علیپور که یکی از نخبگان و کارآفرینان خوب کشور هستن، در اون مجموعه هستن و با اسکای روم کار میکنن. اگر این اتفاق زودتر میافتاد من به عنوان آدم جز که دارم به مجموعه نگاه میکنم به نظرم بهتر میشد. البته دورادور خبر دارم که همچنان در حال فعالیت هستن و تمرکزشون رو بیشتر در نگهداری محصول گذاشتن. و تا جایی که خبر دارم بیشتر روی اپلیکیشن محیط مانور میدن که بتونن اون رو محبوب تر کنن.
+خیلی هم عالی علی جان خیلی ممنونم حتماً یک جلسه دیگه دعوتتون خواهم کرد و قولش رو خواهم داد. راجع به کسب درآمد دلاری خیلی حرفها داریم که بزنیم اینکه چطور انجام میشه چطور آشنا میشن و…. دوستانی که میخوان در این حوزه فعالیت داشته باشن میتونن از تجربیات شما استفاده کنن. علی جان راجع به کانال یوتیوب تو وقت نشد صحبت کنیم و یکم راجع بهش توضیح بده. دیدم که جلوی دوربین هم میای و وقتش هست که یک برنامه نویس برونگرا بشی.
-بله. برای یوتیوب نه اینکه بگم درآمد هدفم نبود اما اولویت من نبود. برای پر کردن زمانهای خالی از کانال یوتیوب استفاده میکنم. من در اون بستر ویدیو ضبط میکنم و محتوا آموزش میدم و به رشد فردی خودم کمک میکنه، چون شما در یاد دادن و آموزش دادن چیزی بیشتر یادگیری داری. همزمان مهارت سخنوری خودم افزایش پیدا میکنه. اگر بشه کنارش درآمد هم داشت خوبه و البته دیده شدن هم مهمه.
+یه چند تایی ویدیو داشتی درسته؟
-بله خیلی. فکر میکنم دو سه تا پلی لیست دارم که فقط یه پلی لیست ۱۴ تایی داره. پیراهن منچستر سیتی رو میپوشم ویدیو میگیرم و سعی میکنم کیفیت رو ارتقا بدم. برای من مهمه که آدمهایی که ویدیوی من رو میبینن بهم بازخورد بدن چون من تازه وارد این فضا شدم و برام مفید هست. مثلاً یکی از دوستان راجع به یک محتوا پیشنهاد داده بود و این برای من یک راهنمایی هست در مسیرم. امیدوارم که به واسطه این پادکست هم اتفاقات خوبی برامون بیفته.
+ما که پادکست رو تازه شروع کردیم اما حتماً در دیسکریپشن کانال شما رو قرار میدیم تا بچهها ببینن. امیدوارم دفعه بعد که همو ببینیم ترکونده باشی و از تجربیات یوتیوب هم برامون بگی. خوشحالم که اومدی جلوی دوربین. خیلی حس خوبیه که آدم وقتی چیزی به بقیه یاد میده خودش هم آموزش میبینه.
مثلاً در پادکست ما چهار نفر درگیر هستن. من به عنوان مجری، فیلم بردار مون، تدوینگر ما و بحث فضای مجازی و شبکههای اجتماعی. وقتی یکی از دوستان به ما میگه من یکی از قسمت های پادکست رو دیدم و میخوام کسب و کار برای خودم شروع کنم خیلی خستگی ما در میره. تنها هدف پادکست این نیست و ما از این پادکست چهار پنج هدف داریم اما لذت خودش رو داره، اینکه کسی پادکست رو میبینه و بازخورد مثبت میده..
خیلی ممنون که اومدی و خیلی بهمون خوش گذشت امیدوارم در کسب و کارت موفق باشی. من امشب خیلی چیزی ازت یاد گرفتم. به عنوان مثال فول استک…. برامون حل شد چون ما خلاف سنگینمون کار کردن با وردپرس بود! و ممنونم.
-من عذرخواهی میکنم از اینکه زیاد صحبت کردم و گاهی میون حرف شما پریدم. اما هنوز صحبت زیاد دارم و خیلی دنبال بستری هستم که بتونه به آدمها کمک کنه.
+البته در یوتیوبت هم میتونی این کار رو انجام بدی. مثلاً در کانال یوتیوب یک پلی لیست درآمد دلاری بزار و بعد با هم راجع بهش صحبت خواهیم کرد.
-یک رسالتی که انسانها دارن ذکات علمشون هست، و من در زندگیم یه بخشی رو برای این کار اختصاص دادم، و امیدوارم شعاری نباشه اما انگیزه من برای تاسیس کانال یوتیوب هم همین بود. و البته آشنایی با شما هم برای من خوشایند بود. خیلی ممنون که من رو دعوت کردید.
+خیلی ممنون که تشریف آوردید دوستان ممنون از توجه تون و تا قسمتهای بعدی خدانگهدار.